تپش قلب

376 79 29
                                    

× بیچاره جونگکوک خیلی بیشورید خدایی

+ هه هه ببین کی میگه شرط میبندم خودت بودی قبل تهیونگ تو پیشنهادشو میدادی

× صددرصد ساعت ۴ صبح نه

ماشینو پارک کردمو پیاده شدیم

+ توام حسش میکنی؟

جیمین وایساد و با گیجی منو نگاه کرد

× چیو؟

+ بوی حسادتو

× الان دقیقا به چی شما احمقا باید حسودیم بشه؟

+ که وقت کرم ریختن نبودی

بلند خندیدم که تنه ای به من زد و با یه گمشو بابایی سمت خونه خودشون رفت

همینجوری که میخندیدم دره خونه رو باز کردم که صدای داد تهیونگ شنیدم
سریع کفشمو دراوردم و سمت پذیرایی دوییدم
به محض اینکه رسیدم با چشم های گریون خانوم جون و مامانمو عمه و اخم های درهم جونگکوک که به دیوار تکیه داده بود و تهیونگی که از خشم قرمز شده بود و نفس نفس میزد مواجه شدم

£ جین

با جین گفتن عمه همه به من نگاه کردن
تهیونگ برگشت سمت منو با دیدن من نفس عمیقی کشید و از کنارم رد شد نگاهمو از تهیونگ گرفتم و به جونگکوکی دادم که دستشو روی قلبش فشار میداد و از درد خم شده و رنگش رو به قرمزی میرفت
اسمشو صدا کردم که روی دو زانوش افتاد و منی که رسما به سمتش پرواز کردم


********


در اتاقو باز کردم که عمه برگشت سمتم و با دیدنم لبخند زد
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم بغضی که با دیدن پسر خوابیده روی تخت به وجود اومده بودو از بین ببرم

+ حالش چطوره؟

€ خوبه عزیزم بیاتو چرا دم در وایسادی

+ میترسم بیدار بشه

€ قرص خورده بیدار نمیشه

جلوتر رفتم و لبه تخت نشستم و به صورت رنگ پریده جونگکوک نگاه کردم
چشمام پر از اشک شدکه سریع به سقف نگاه کردم

€ قشنگم تا پیشش هستی من یه سر به خانوم جون بزنم اونم حالش خوب نبود

لبخند زدم و سری تکون دادم که عمه رفت

سرمو برگردوندم سمت پنجره هوا داشت تاریک میشد
با حس گرفتن دستم سریع سمت جونگکوک برگشتم که با چشمای نیمه باز لبخند محوی زد

+ بیدارت کردم؟

_ نچ بیدار بودم

طاقت نگاه کردن بهشو نداشتم سرمو انداختم پایین تو دلم پوزخندی به خودم زدم از کی تا حالا انقدر دل نازک شده بودم من سوکجین پوست کلفت تر از این حرفا بودم الان چم شده

_ ترسیدی؟

+ نه اتفاقا کلیم رقصیدم

_ حالا فهمیدی بعد کابوسات چه حسی داشتم

moon or star [Kookjin_jinkook]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon