"بانجی جامپینگ"

Start from the beginning
                                    

+ با دوستام قرار گذاشتم. نمی‌تونی بگی نرو.

_ پرسیدم کجا می‌خوای بری سوکجین؟

لحن جونگکوک لرز کوچیکی به تن همستر انداخت. از این صدای سرد و سلطه‌گر خوشش نمی‌اومد چون براش تداعی‌گر جونگکوک سال‌های قبل بود.

+ چرا با من اینطوری حرف می‌زنی؟ مگه من بچه‌م یا اجازه‌م دست توعه که انقدر دستوری سوال می‌پرسی؟

جونگکوک به پسر کوچکتر که هر دو دستش رو سینه‌ش گذاشته بود و لب‌هاش آویزون شده بودن نگاهی انداخت. گاهی اوقات درک نمی‌کرد چرا سوکجین فکر می‌کرد بزرگ شده‌. اون همیشه همستر خنگ و کوچولوی خودش باقی می‌موند.

_ متأسفم. حالا بهم بگو، فردا کجا می‌خوای بری؟ ممکنه جای خطرناکی باشه و من واقعا اجازه‌ی رفتن ندم بهت.

سوکجین لب ورچید و از روی شکم جونگکوک پایین اومد. ملحفه رو روی سرش کشید و‌ به سمت دیوار چرخید.

+ دوست ندارم بگم..نه بعد از حرفی که الان زدی.

جونگکوک از پشت خودش رو به بدن کوچیک و بغلی سوکجین چسبوند و کل هیکلش رو تو یه حرکت در آغوش کشید.

بوی خوبی که زیر بینیش پیچیده بود متوجهش می‌کرد که چقدر شامپوی جدید جین رو دوست داره. شامپویی که خودش _با انتخاب خودش!_ براش خریده بود.

ملحفه رو از روی صورت همستر کنار زد و به موهاش که در اثر کشیدن پتو و الکتریسیته آشفته شده بودن نگاه کرد.

_ یوبو..

سوکجین چند بار پلک زد تا معنی کلمه رو تجزیه تحلیل کنه و بعد دوباره سرش رو زیر ملحفه برد تا با پسر بزرگتر چشم تو چشم نشه. جونگکوک چطور تونسته بود چنین چیزی بهش بگه؟ توی کره تنها در صورتی مرد به همسرش این کلمه رو می‌گفت که ازدواج کرده باشن یا قرار ازدواج گذاشته باشن و الان اون‌ها هیچکدوم از این شرایط‌ها رو نداشتن. البته بیشتر سوکجین؛ چون جونگکوک چندین بار به صورت نامحسوس قضیه‌ی ازدواج رو مطرح کرده بود.

_ سوکجین من الان ده دقیقه‌ست که منتظرم جوابمو بدی؟

آروم سرش رو از زیر ملحفه درآورد، در حدی که فقط چشم‌هاش دیده می‌شدن.

+ بله؟

_ انقدر با جواب دادنت ناامیدم نکن‌. من انتظار شنیدن یه چیز خلاقانه‌تر دارم.

+ قول می‌دم فردا وقتی رفتم بانجی جامپینگ به یه چیز خلاقانه‌تر فکر کنم.

جونگکوک ترفندِ سوکجین برای رفتن به مکانی که براش خطرناک بود رو خیلی سریع شناسایی کرد و اخم‌هاش رو تو هم کشید.

_ پس برای همین انقدر فیلم بازی کردی؟ که اجازه بدم بری بانجی جامپینگ؟

سوکجین خودش رو آماده‌ی جواب دادن کرد و با لحن پر اعتماد بنفسی لب زد:

MR. X AND I || KOOKJINWhere stories live. Discover now