"من به اون همستر رواعصاب کمک نمی‌کنم"

1.3K 301 125
                                    

سلام انجلکام (فرشته کوشولوهام)
من امروز متوجه شدم پارت کرکترز اینتروداکشن قدیمی خودم رو اپ کردم نه جدیدش رو.
واقعا معذرت می‌خوام اما اگه میشه دوباره اون پارت چک کنید چون ادیت شده‌.
البته تغییرات به شدت جزئی بودن..
هرکسی هم متوجه نشد چی تغییر داده شده پس اوکیه و میتونه همینطوری به خوندن ادامه بده.

__________

خیلی آروم کلید رو توی قفل انداخت و چرخوندش. در با صدای تیکی باز شد و کنار رفت.

با احتیاط برق راهروی باریک خونه رو روشن کرد و در نهایت بی‌صدایی قدم‌هاش رو برداشت.

خواست به سمت چپ بپیچه و بدن خسته‌اش رو داخل اتاق جمع و جورش بندازه، که با پریدن یک سایه‌ی کوچک به جلوش هینی کشید.

چند قدم به عقب برداشت و با قیافه‌ای بهت زده به فرد روبروش نگاه کرد.

مین‌جی با دست‌های بهم گره زده شده و لباس خوابِ سفیدی دقیقا مثل یک روحِ شبگرد جلوش ایستاده بود.

با دیدن مادرش نفسی از روی راحتی کشید و جسم نحیفش رو مقابلش قرار داد.

خانوم کیم موهای کوتاه و مشکی رنگش رو پشت گوشش فرستاد و با چشم‌هایی که به خوبی رگه های نگرانی توشون مشخص بود پرسید:

_ چرا برگشتی جین-آ ؟ اتفاقی بین تو و جونگمین افتاده؟

سوکجین که از سوال پیچ شدنش مطمئن بود ایستاده پالتوی کوتاهش رو از تن خارج کرد و جواب داد:

+ ما خوبیم مامان.. هیچ اتفاقی نیفتاده..

خانوم کیم بابت راحت شدنِ خیالش خداروشکر کرد و دوباره پرسید:

_ هنوز نگفتی که چی باعث شده این موقع شب برگردی.. تا جایی که یادم میاد میخواستی کنار جونگمین بمونی.

موقهوه‌ای آروم بود. درواقع اون ی پسر مظلوم و ستم دیده بود که خیلی راحت میتونست با بدی‌هایی که در حقش میشد کنار بیاد.

+ هیونگ نیومده کره.. نمی‌دونم چی شده ولی اصلا حس خوبی نسبت به نیومدنش ندارم..

پسرک نگران و ترسیده بود. اون و جونگمین ساعت‌ها راجب ترسش از هواپیما حرف زده بودند و نبودنِ پسربزرگتر فقط یک معنی می‌داد، دردسر!!

_ وااا.. مگه پریروز باهم تصویری حرف نزدین؟

جین با سر تایید کرد.

+ آره، حرف زدیم، ولی نیومده.. تلفنشم جواب نمی‌ده و فقط به کوکی هیونگ گفته که یه مشکل به شدت فوری براش پیش اومده..

مین‌جی ابروهای رنگ شده‌اش رو بالا انداخت:

_ جونگکوک؟ تو که دوساله با پسرم حرف نزدی.. از کجا خبر داری؟

MR. X AND I || KOOKJINWhere stories live. Discover now