اما خب، از اونجایی که دنیا خیلی به سوپرایز کردن ما علاقه داره، این بار قضیه به طور کاملا متفاوتی پیش رفت و نقشها رو جابجا کرد.
این دفعه جونگکوک بود که فریاد دردمندش به هوا رفت و بهتون حق میدم اگه متعجب بشید و فکر کنید این امکان نداره؛ اما میخوام بدونید که حضور سوکجین هر ناممکنی رو به بهترین نحو ممکن میکنه.
همستر با آستینهای بلندش روی دهنش رو پوشوند و بهتزده به چیزی که همین الان اتفاق افتاده بود نگاه کرد.
آه..همهش تقصیر خود جونگکوک بود که همچین هیکل گنده و لباسهای گندهتری داشت! اگه اینطور نبود هیچوقت پاچهی شلواری که سوکجین تا زده بود، در حین حرکات موزونش باز نمیشد و مثل الان زیر پاش نمیاومد، و باعث نمیشد موقع حرکت کردن زیر پاش بیاد و با کله به سمت زمین روونه بشه و درنهایت برای نگه داشتن خودش به یه جایی چنگ بزنه. خب، هرچند که اونجایی که بهش محکم _خیلی محکم_ چنگ زده بود تا از افتادن جلوگیری کنه جونگکوک کوچولو باشه.
جونگکوک با چشمهای سرخ و دندونهای بهم چسبیده به سوکجین نگاه کرد و رگهای شقیقهش از درد بیرون زدن. هیچوقتِ هیچوقت توی زندگیش همچین درد بدی بهش تحمیل نشده بود و متعجب بود که الان باید برای زمین نخوردن سوکجین خوشحال باشه یا بخاطر ناک اوت شدن خودش ناراحت. قطعا به گزینهی اولی حتی فکر هم نکرد.
سوکجین به طرز کیوتی با اون لباس ورزشی گشاد جونگکوک که تو تنش زار میزد به پسر بزرگتر نگاه کرد و با صدای آرومی _که از ته حلقش در میومد چون حقیقتا جرعت بلند حرف زدن تو اون موقعیت رو نداشت_ پرسید:
+ خیلی..درد داشت؟
جونگکوک نگاه تندی به همستر انداخت و درحالی که تا زانو خم شده بود و روی دیکش رو ماساژ میداد زمزمه کرد:
_ فرار کن!
+ چی؟
_ بهت فرصت فرار کردن میدم ولی اگه گیرت بیارم بدجور تلافی میکنم.
و الان دیگه فهمیدید چرا جونگمین فکر میکرد کارتون مشهور تام و جری از روی کوکجین الهام گرفته شده بود. چون همین الان سوکجین جیغ کشان دور خونه میدوید و جونگکوک دنبالش بود تا حقش رو کف دستش بذاره.
<><><><><>
سوکجین درحالی که قفسهی سینهش تند تند بالا پایین میشدن به دیوار تکیه داد و تلاش کرد نفسش رو برگردونه.
جونگکوک بدون اینکه هیچ نشونهای از درد چند دقیقه قبل توی صورتش پیدا باشه، دستهاش رو دو طرف سر سوکجین ستون کرد و به چهرهی عرق کردهش خیره شد.
خوشحال بود که بعد از اون همه دویدن جایزهش گیر انداختن همستر اون هم توی اتاق خودشه.
نیشخند پلیبوی طوری زد و خواست با پشت انگشت گونهی برجستهی همستر که در اثر دویدن سرخ شده بود رو نوازش کنه؛ اما سوکجین سرش رو به طور غریزی عقب کشید که باعث شد برخورد کوچیکی هم با دیوار پشت سرش داشته باشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/284823071-288-k836037.jpg)
YOU ARE READING
MR. X AND I || KOOKJIN
Romance[من و آقای ایکس/𝙈𝙧 𝙓 𝘼𝙣𝙙 𝙄] 🥂 «همه چیز از اونجایی شروع شد که کیم سوکجین قل اشتباهی رو انتخاب کرد...» ➪ 𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐌𝐨𝐉𝐢𝐧𝐎𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 ᯽🍕 *کتابی که عاری از ژانر طنزه اما خوانندهها کمدی میدوننش.. 🥂️ ️کاپل: کوکجین / یونمین ...
"استایل گنگ"
Start from the beginning