PART 34

3.7K 451 588
                                    

تا حالا اینجا فن گرلی کردم؟
این عزیز کرده رو می بینید؟
چطور انقدر زیباست؟واقعا نمیدونم
الهه زیبایی و تمام!


باور کنید نویسنده هَم به انرژی نیاز داره
کامنت بذارید
البته اگه به داستان علاقه ای دارید

متن چک نشده...مثل همیشه:|

*

در حالیکه جسمِ سبک وزنِ پسر رو، به روی دستهاش بلند کرده بود و سعی میکرد نسبت به بوسه های گَرمی که به گردنش زده میشد، بی تفاوت باشه؛ واردِ اتاق خوابشون شد...تهیونگ کُتِ ضخیم و بلندِ مَردش رو از روی شونه هاش کنار زد و وقتی کتِ مشکی رنگ به کفِ چوبیِ اتاق افتاد، انگشتهای کشیده و ظریفش برای باز کردنِ اولین دکمه پیراهنِ تیره رنگِ مَرد اقدام کردن.

بدنِ پرسیدنی پسر رو ، با احتیاط وسطِ تختِ خوابِ دو نفره که با روتختیِ مورد پسندش تزیین شده بود، گذاشت و همراهش به روی تَنِ نسبتاً لُخت و نَرمش خزید...با ملایمت گونه لطیفش رو نوازش کرد و موهای لَختش رو از مقابلِ پیشونیِ تَبدارش کنار زد...با اشتیاق و مَردمکِ چشمهای که از شدتِ رضایت برق میزدن به چشمهای خمارِ و وحشی تهیونگ خیره شد و زیر لب کلماتِ عاشقانه ای رو به زبان اُورد...کلماتی که حتی ذره ای نمیتونستن حسِ قلب و وسعت عشقش رو به خوبی توصیف کنند.

با عطشِ سیراب نشدنی لبهاش رو ، به روی لبهای براقِ پسرکش گذاشت و عمیق و پُر حرارت بوسید...از شدتِ نیاز پاهای کشیده تهیونگ دورِ کمرِ جونگکوک حلقه شد و پایین تَنه های نیمه تحریک شده اشون رو بِهَم چسبوند...انگشتهاش به موهای پشتِ گردنِ مَرد چنگ زد و با فشارِ دستهاش سَر مَرد رو برای عمیق و با شدت بوسیده شدن ، پایین کشید و به صورتِ خودش فشرد...

دستهای داغِ پسر بچه که روی شکمِ عضلانی و سفتش کشیده شد، با بُهت از خلسه شهوت بیرون اومد و متوجه شد تمامِ دکمه های پیراهنش باز شده...با اینکه به شدت به بر قراری رابطه جنسی بعد از یک سال نیاز داشت اما ترجیح داد عقب بکشه و بیشتر از این با پسری که زیرِ دستش با کلافگی و خشم نگاهش میکرد، پیش نره....سلامتی تهیونگ از هر چیزی مهم تر بود!

بدونِ اینکه فاصله زیادی به صورتهاشون بده، با مهربانی روی لبهای خیسش ، زمزمه کرد:
_خوشگل من؟ میدونی که نمیتونیم انجامش بدیم؟

تهیونگ که از قطع شدنِ بوسه داغشون ناراضی بود ، نِقی زد و دستهاش رو از دورِ گردنِ مَرد باز کرد و به سمتِ قفسه سینه سفیدش بُرد و نوکِ قهوه ای رنگش رو گرفت و به آرومی کشید:
_آروم پیش میریم...خیلی زود تموم میشه...نگو که نمیخوای؟

اگه حرکتهای تحریک کننده پسر ادامه دار میشد، قطعا شهوت و نیاز چشمهاش رو کور میکرد و کاری رو انجام میداد که نباید ، پس مُچِ دستهای پسر رو با تک دستش گرفت و به بالای سَرش قفل کرد...با نوکِ انگشتش لبهای سُرخِ تهیونگ رو لمس کرد و نالید:

𝐂𝐇𝐀𝐑𝐌𝐄𝐑 | 𝐊𝐕 | Where stories live. Discover now