Part 8

138 13 36
                                    

(تصمیم گرفتم بیشتر به بقیه افراد بپردازم مخصوصا ریحانا)


ریحانا بعد یه عالمه کار کردن تو اشپزخونه بلاخره به اسرار سهون رفت تا استراحت کنه
یه روز کامل سرپا بود بدون هیچ استراحت و یا خوردن وعده غذایی

سرش درد میکرد و عصبی بود.....با دیدن اینکه سهون یه دونات شکلاتی و یه لیوان که از بوش معلوم بود هات چاکلت لبخند محوی زد و ازش گرفت و وقتی خواست روی زمین بشینه سهون مانعش شد و خودش نشست و بهش اشاره کرد اونجا بشینه
ریحانا : سهونی حس میکنم بیشتر مراقبمی تا محافظم.....ممنون
سهون : خیلی به خودتون فشار میارید و اینجوری مریض میشد....این خوب نیست .... تازه زمین خیلی سرده باعث عفونت میشه و پهلوهاتون سرما میخوره
ریحانا خنده ریزی میکنه : خب الان که تو سرما میخوری ؟ و اینکه من سنگینم پاهات درد میگیره
سهون : من هیچیم نمیشه خانوم راحت باشین

(اقا پوزیشنتون خیلی بده....قبول کنید....)
ریحانا : سهون تو خیلی رفیق خوبی میشی....و همینطور دوس پسر خوب ، همسر خوب و صد در صد پدر خوب...خوشبحال دوس دخترت یا دوس پسرت....اصا داری؟
(من اصلاح میکنم....دختر با ابهت من کجاست :/)

سهون : نظر لطفتونه....نه ندارم
ریحانا همچنان که داشت دوناتش رو میخورد : کسی مد نظرت هستتتت ؟

(بیاین برای سهون دعا کنیم....چون الان به گوه خوردن افتاده صد در صد )

سهون به گوشه لبش نگاه میکنه که شکلاتی شده : هم شاید باشه اون یه دوس پسر داره البته فکر کنم ازش جدا شده و یه دخترم اون رو بوسیده
ریحانا گیج به مرد نگاه کرد اخه یکم ابن قضیه اشنا بود براش چون اون دختری که اورده  بود پیش خودش دیشب طی یه حرکت بوسیدش
و همون لحظه یکی با شتاب وارد میشه و از فکرش خارج میشه
فرد با کت شلوار رسمی نفس نفس زنان بیان کرد: خانمممممم....همین الان بهمون....خبر دادن که....اون دختره فرار کرده
و اخمی که روی صورت ریحانا نشست باعث ترس سهون و اون فرد سوم شد : ینی چی که فرار کردهههههه پس اون بی مصرفا اونجا چیکار میکردننننننننن
از جاش بلند شد و لیوان توی دستش و با جعبه خالی دونات پرت کرد یه گوشه و به سمت موتورش رفت
با حس کردن فردی که پشت سرش سوار شد کمی متوقف شد ولی با دیدن اینکه سهون سوار شده یه کلاه داد بهش و با سرعت به طرف اون اپارتمان رفتن
وقتی که رسیدن از موتور پیاده شدن و ریحانا به محض دیدن دوتا از محافظای پایین که سرگردونن به هرکدوم یه مشت توی صورت و ضربه محکم به شکمشون زد
و با گفتن" پیداش نکردین میندازمتون جلو کفتار زنده زنده تیکه تیکه شید احمقای بی عرضه" فرستادشون برن .
با زنگ خوردن گوشیش از جیبش دراورد و جواب داد و بعد از پنج ثانیه به قدری عصبی شد که گوشی رو پرت کرد رو زمین
سهون که کمی نگران شده بود نزدیکش اومد : چیزی شده ؟
ریحانا : اون عوضی فرار کرده جیک فرار کزدههههه
سهون که متعجب شده بود ولی سعی کرد عادی رفتار کنه : چطور ممکنه وقتی اون همه نگهبان و محافظ هست
ریحانا : انگار چند نفر از بیرون زیبایی رفتن....ولی من پیداش کنم نمی....
حرفش با اومدن صدای خشدار ولی اشنایی متوقف شد
جیک با ظاهری زخمی ولی توی لباسای شیک و برند نزدیکش اومد : به بیبی گرل خوشگلم اینجاست که....بگو که دلت برام تنگ شده بود بچ کوچولو
سهون قبل اینکه دختر عصبی با چشمان پر شده از اشک چیزی بگه اومد جلو و یه مشت کوبوند تو صورت جیک : به تو، تو فرانسه یاد ندادن درست صحبت کنی؟
جیک پوزخندی زد و تو چشمای خشمگین سهون نگاه کرد : دست سنگینی داری ولی به توهم یاد ندادن دست رو دوس پسر اربابت بلند نکنی؟ میخوای کشته شی؟
خنده بلندی سر داد و ادامه حرفش رو بیان کرد : نکنه عاشق بدنش شدی؟ خب....میتونیم دوتایی ازش لذت ببریم نظرت چیه؟ امتحانش نکردم ولی میدونم باید عالی باشه
سهون خونش به جوش میاد و تو صورتش فریاد میزنه: خفه شو حرومزادهههههه....لیاقت یه دیقه دیدنشم نداری چه برسه این فکرای اشغالی که از مغز پوسیده تو میاد
و صدای اروم ریحانا رو میشنید که میگفت "بکشش " و اسلحه رو پشتش حس کرد
بی معطلی از پشت اسلحه رو گرفت و به سمت جیک شلیک کرد
به پشت برگشت
ریحانا برای اینکه عادی جلوه بده که هیچیش نیست زنگ زد به چند نفر برای پاکسازی بیان و میخواست بره سمت موتورش که از پشت کشیده شد تا وایسته
ریحانا:چیزی شده؟ میخوام برم بار گلدن یه چندتا معامله دارم توهم اگه دوس داشتی بیا

Bad Dream 2Where stories live. Discover now