"این یه پرنکه کثیفه؟"

Start from the beginning
                                    

با صدای سرفه‌های شدیدی که فرد بغل دستی‌م می‌کرد متعجب به سمتش برگشتم. یه دختر کیوت با موهای بلند و قهوه‌ای رنگ بود.

دستم رو دراز کردم و چند بار پشتش زدم. نمی‌دونستم کار درستی بود یا نه اما کمرش رو مالیدم تا راه تنفسش باز بشه.

_ ممنونم.

وقتی دستم رو پس کشیدم اون دختر بهم گفت.

با چشم‌های گرد شده نگاهش کردم.

+ تو؟

همون دختری بود که توی مغازه‌ی کیک فروشی از افتادن نجاتم داده بود.

_ اوه..همون پسری که نزدیک بود بخوره زمین؟

خندیدم و سری تکون دادم.

+ مثل اینکه سرنوشت می‌خواسته ما دوباره هم رو ملاقات کنیم تا من مثل آدم ازت تشکر کنم.

دختر لبخند گنده‌ای زد که چشم‌هاش ریز شدن.

_ عزیزممم..نیازی به تشکر نیست. راستی من یونگ‌هه‌ام.

دست کوچیکش رو که جلوم دراز شده بود گرفتم و سفت فشردم. خیلی ظریف بود و حتی از خودمم کوچیکتر بنظر می‌رسید.

+ خوشبختم یونگ‌هه شی. منم سوکجین‌ام.

یونگ‌هه سرش رو کج کرد و پرسید:

_ تو هم کره‌ای هستی؟ وای اصلا بهت نمیخوره.
چندباری پلک زدم تا متوجه منظورش بشم. اما آخرش هم نگرفتم.

+ چی؟

یونگ‌هه خندید و موهای لختش رو از توی صورتش جمع کرد.

_ منظورم اینه که به دورگه‌های آمریکایی بیشتر می‌خوری تا کره‌ای‌ها.

حرف‌هاش اصلا با عقل جور در نمی‌اومدن اما چیزی نگفتم.

+ آها..آره.

_ راستی سوکجین‌..تو چند سالته؟

شرط می‌بستم ازش بزرگتر باشم. و از اونجایی که اون هم کره‌ای بود باید بهم می‌گفت اوپا و این منو سرشار از غرور می‌کرد.

بادی به غبغب انداختم و با خوشحالی گفتم:

+ فعلا نوزده سالمه. می‌تونی منو سوکجین اوپا صدا کنی.

با این حرفم یونگ‌هه زد زیر خنده و به بازوم ضربه‌ای زد که دردم گرفت. مثل چی زور داشت و این دقیقا عین نظریه‌هاش عجیب بود.

MR. X AND I || KOOKJINWhere stories live. Discover now