برخلاف عصبانبتش از ایتکه جین بدون احازه سر وقت آزمایشش رفته بود و خالا از بیماریش خبر داشت، میخواست از بدنش لذت ببره..
پای جین رو پایین گذاشت و بدون اینکه تلاشی برای خارج کردن دیک راست شده‌ش از حفره‌ی تنگ و داغ بکنه، خم شد و با استفاده از چاقوی جیبی و بنفش رنگی، طنابها رو از دور جین باز و پاره کرد..

سوکجین به محض خلاص شدنش، درحالی که لب زخمی و خونیش به دهانش کشیده شده و سعی در بند آوردن اون خون با میک زدنش داشت، دستهاش رو دور گردن مرد حلقه کرد و خودش رو بالا کشید..
نامجون که با دیدن رد طنابها روی پوست سفید آفرودیت، دوباره های‌ تر شده بود، جین رو بغل گرفت و همون طور که سوکجین میخواست، وسط سالن رقص و کنار همون میله ایستاد و این پسرکوچیکتر بود که پاهاش رو به دور کمرش حلقه و درحالی که کمابیش با جونی که تو تنش مونده بود، شروع به بالا و پایین کردن باسنش روی دیکی که داخلش بود، کرد..

" عاحح.. م_ستر.. لطفا‌‌.. خفه‌م کن.."

نامجون از چیزی که شنید تعجب نکرد..
فقط این درخواست اونقدر براش تازگی داشت که خودش رو به دست نفسش بسپاره و جوری ترتیب اون حفره‌ی سرخ شده رو بده که صدای برخورد رونهاش با باسن اسپنک شده‌ی آفرودیت، به صدای آهنگ امون نده..
دستهای قدرتمند نامجون پهلو و کمر پسرکش رو درحالی هدایت میکرد که از شدت وزنش، تقریبا بازوی تیر خورده‌ش به درد بیاد..
سوکجین دستش رو روی ساعدِ پر رگ مسترش گذاشت و میدونست تا کام شدنش چیزی باقی نمونده..

حالا که حفره‌ش توسط دیک پسرعموی جذابش تا این حد باز شده و دورش کش میومد، احساس بهتری داشت و گور بابای اون دعوای کوچیکی که تا جند دقیقه قبل داشتن!
همه چیز میتونستن به درک برن، وقتی این طور دستهای قدرتمند نامجون دورش حلقه شده و تو بغلش و انقدر نزدیک بهش داشت بفاک میرفت..
چهره‌ی نامجون مقابلش بود و جین نمیدونست رگ برامده‌ی پیشونیه مسترش که بین اخم‌ش به چشم میومد، چرا انقدر جذابه و باعث شده تندتر به جسمش تکون بده و رسما تمام هیکلش تو بغل امنِ نامجون، بالا و پایین بپره..

" زیبای لعنتی!.. این سوراخه..سوراخه هرزت انقدر خوب دیکمو میرونه که.. که فاک یو!.."

نامجون با حرص از بین دندونهاش زمزمه کرد و وقتی سوکجین سرش رو با بی‌حالی روی شونه‌ش گذاشت و نفس نفس زد، فهمید که باید خودش بوتشو با ضربه‌هاش به درک بفرسته!
پس بالا تنه‌ی جین رو از خودش فاصله داد و کمی به بدنش زاویه داد تا بتونه پاهاش رو روی زمین ثابت نگه داره و ددحالی که کف جفت دستهاش رو روی کمر باریکش نگه داشته بود تا جین از پشت نیوفته، باسن و کمرش رو حرکت داد و رو به بالا ضربه زد..

" عای.. عاحح.. نامج..نامجوناح..عاحح.. "

نامجون از اینکه پسرکش برخلاف همیشه انقدر واضح اسمش رو نالیده بود، با شدت بیشتری مشغول گاییدنش شد و با لمس پروستات ملتهبش، دلبر از بین دستهاش لغزید و گردنش رو به عقب قوس داد..
وقتی ماهیچه‌های داخلی حفره‌ش به دور دیک سفت مستر فشار بیشتری وارد کرد و با چشمهای بیحال اومدنش رو زمزمه کرد..

نامجون با حس منقبض شدن دیواره‌های جین، از ته گلو نالید و برای آخرین بار محکم کمرش رو به بالا قوس داد و روی همون پروستاتی که لحطه ای بهش فرصت نداده بود، کام شد..
با قدم‌های لرزون به عقب رفت و خودش و جینه تو بعلش رو روی همون کاناپه پرت کرد..
هر دو نفس نفس میزدن و از لذت میلرزیدن..

ولی جین هنوز کام نشده بود و وقتی دست نامجون رو روی بالزهاش حس کرد، با حس خوبی نالید و بیشتر تو بغل نامجون و روی سینه‌ش جمع شد..
مستر با آرامش درحالی که نفس های عمیقی میکشید تا خودش رو بعد از ارگاسمش آروم کنه، قسمتی که بین بالزها و دیک سوکجین بود رو نوازش کرد و مالید تا زودتر به کام برسه..

" زودباش پسر.. با کامت خودتو کثیف کن.."

جین به سینه‌ی مستر چنگ کوتاه و بی‌جونی زد و با حرف و لمسهایی که دیکش رو قلقلک میدادن، بلافاصله کامش رو بین بدن هاشون پاشید..
انگشتهای نامجون هنوز هم دست از سرش برنداشتن و همزمان که دیکش داخلش بود؛ دوتا انگشتشم وارد کرد و از خیس بودن دیواره‌هایی که حاصل از کام خودش بود، برق لبخندی به لبش اومد..

" مثل همیشه.. عالی بود!.."

🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗

سلام خوشگلا..
خوبید؟..
خب توجه کردین ک این پارت چقد پرملات بود؟..
خب پس لطف کنین و یه تکونی ب بوتی‌های مبارک و ناناستون بدین ک بوته منم برای هفته‌ی بعد شارژ شه و حوصله نوشتنو بیاره*خنده
این پارت رو به ۱۳۰ تا ووت برسونین..
این دم آخر یه حالی بدین بهم..
ممنون❤🔗

ووت و کامنت نشههه فراموشششش✨💜💜

⭕ Silver Devil ⭕Where stories live. Discover now