_شیطآن بَر پآدشآهیِ این جَهآن قُدرَت دآرَد_
یوحنا
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
بوی تلخ جوهر رو نفس کشید...
بوی جوهر براش مثل بوی بارون، نفرت انگیز نبود و برعکس، ازش لذت میبرد..
این بویی بود که اکثر مواقع دستهای شوگا به خودش میدید و اثرش رو تا یه مدت دقیقا مثل رنگش جذب میکرد..
حالا که اینجا بود و چشمهاش تک به تک نقش و نگار های زیبا رو روی دیوار و حتی سقف، دنبال میکرد..
برگههای روغنی که از بقیهی برگههای دیگه، نازک تر بودن و روی هر کدومشون طراحی های مختلفی دیده میشد...
سوکجین میدونست تمام طراحی هایی که روی برگه های روغنی کشیده شده، توسط شوگاست...
پسرک مو سفید، ذهن خلاقی داشت که به همراه انگشتهای ماهرش، به خوبی تصویر یا طرحی رو روی کاغذ خلق میکرد...
جوری از یه خط بی هدف، هدف خلق میکرد که انگار از اول برای طراحی ساخته شده بودن!..
این که شوگا علاوه بر توانایی هاش توی استفاده از اسلحه خالق ظریف ترین طراحی ها بود، جین رو شگفتزده میکرد...
تتو شاپ مین شوگا، برخلاف شبهای دیگه خلوت بود..
طوری که به جز سوکجین و شوگا کس دیگهای توی تتو شاپ وجود نداشت...
البته به جز جیمینی که به لطف قرصهای مُسکن و آرامبخش که برای درد دستی که توی گچ بود مصرف میکرد، طبقهی بالا توی اتاق دوست پسرش به خواب عمیقی فرو رفته بود...
صدای ویز ویز دستگاه تتو سکوت بین دو پسر رو میشکوند و سوکجین بی توجه به صدای ریز و ضعیف، محو طراحی ها بود...
سوزن پشت سر هم وارد پوست بدنش میشد ولی بخاطر سِر بودنش، دردی حس نمیکرد...
از بین تمام طراحیهایی که نصف بیشترشون توی کاتولوگ بزرگی وجود داشت، سوکجین خودش رو مجبور کرد تا یکیشون رو انتخاب کنه..
یکی که به زندگیش بیشتر از هر چیز دیگهای مربوط باشه...
یکی که از بین هزاران نقش و نگار زیبایی که توسط پسر مو سفید کشیده شده بود.....
و سوکجین فکر میکرد طراحی مار افعی که به دور دوتا گل سرخ پیچیده شده، بهترین گزینهس....
وقتی شوگا بهش گفته بود ' تمام طراحیهاش، پشتشون یه راز مخفی شده..' با خودش فکر نمیکرد منظورش همون معنیشون باشه...
طوری که شوگا با ذوق دربارهی معنی هر کدوم از طرح ها باهاش صحبت میکرد، جین بیشتر به این پی میبرد که شوگا چقدر عاشق کارشه...
هیچوقت فرصتش پیش نیومده بود ولی دوست داشت دربارهی تتو های خود شوگا ازش سوائل کنه...
این طور نبود که شوگا مثل اکثر تتو آرتیستهای دیگه، روی تمام بدنش تتو داشته باشه!..
برعکس..
شوگا تنها دو تا تتو روی بدنش داشت که جین اوایل دیدارشون اونارو روی بدنش دیده بود...
یادش میومد..
دقیقا وقتی که برای دومین بار شوگا رو دیده بود و اونم وقتی بود که توی رست روم بار رئیس وو، شوگا و جیمین درحال سکس بودن..
و جین متوجهی نوشتههای وارونهی سیاه رنگ روی کمر شوگا شده بود..
دوست داشت بدونه چرا نوشتهها وارونه و به لاتین تتو شده بودن ولی فعلا حواسش جای دیگه ای بود......
ESTÁS LEYENDO
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
