وقتی موبایل توسط مرد بزرگتر قطع و بلافاصله به طرفی پرت و صدای شکستنش به گوش رسید که سوکجین با استرس زیادی زبونش رو به توپ گگ فشرد و اونو بین دندون‌هاش گزید..
هیچکی نبود از اینجا نجاتش بده؟!
هر چقد شق شده بود و خواستار یه سکس هارد از مسترش، به آنی پریده بود و حالا فقط میخواست از شر نگاه‌های خشمگین و قرمز مردی که سمتش حجوم اورد، فرار کنه!
جین بین طناب‌ها با جسم خشک شده‌ش تکون میداد و تقلا میکرد تا خداقل نامجون بداره تا توضیحی بده!

گگ نمیداشت چیزی بگه و فقط اصوات ناشناخته‌ای از حنجره‌ش بیرون میومد که فقط نامجون رو خسته و عصبی تر میکرد!
مستر دست انداخت و جوری چرم پشت گگ رو از پس کله‌ی جین چنگ زد و کشید که باعث شد جای ناخن‌هاش روی گردن سوکجین بیوفته و بلافاصله اون چرم پاره و گگ از دهان پسرک بیرون اومد..

" نام..نامجون!.. م..من فقط.. فقط میخواستم از حالت باخبر بش..بشم.. باور کن.. قصد دیگه‌ای نداشتم.."

رنگ نگاه نامجون به آنی تغییر کرد و با رضایت از نقشه‌ای که کشیده بود، خنده‌ی بلندی کرد..
اون لعنتی با پاهای خودش توی تله افتاده بود؟!
باورش نمیشد!
انگار اون مخدر ها عقلش رو برده بودن که نتونسته بود بیشتر فکر کنه!

" من چیزی گفتم؟!.."

نامجون برخلاف آتیشی که از حرص و عصبانیت توی سینه و چشمهاش ریخته شده بود، زمزمه کرد و با یه دستش محکم چونه و فک جین رو فشرد و جلوتر کشیدش..
چشمهای نقره‌فامش خونی بود و نامجون میتونست حدس بزنه..
این دومین بار بود که ترس رو توی چشمهای دلبرش میدید..

ازش میترسید، با وجود تمام گستاخی‌ها و صبر کن!
این سوکجین بود که گولش رو خورده و این‌طور ازش میترسید!؟
چه لذتی بالاتر از این بود که ترس رو توی چشمهاش ببینه و بهش بخنده؟!
اون موش کوچولوی لعنتی با تمام وقاحت و هرزه بودنش، این طور ازش میترسید که چشمهاش آب افتاده و نگران بود؟!

" من یه دستی زدم و تو خودتی که خودت رو لو دادی هرزه‌ی بدبخت!.. "

سوکجین متعحب، همون طور که دستهاش به پشتش بسته شده و نمیتونست حرکتی بکنه، از حرص ناخن‌هاش رو با مشت کردن دستش به گوشتش فرو کرد..
آب دهانش رو قورت داد و به بخت خودش برای بار هزارم لعنت فرستاد..
چرا حواسش رو جمع نکرده بود و توی این تله افتاده بود؟!

نامجون به موهای پریشون و پرکلاغیِ دلبر، چنگ محکمی زد و به عقب خمش کرد..
خودش بالاتر از بدن بسته شده‌ش ایستاد و به فریاد جین بخاطر کشیده شدن موهاش از ریشه، اهمیتی نداد..

" هیچوقت نذاشتی باهات مثل آدم سکس کنم و برای یه بارم‌ که شده با خیال راحت سوراختو بفاک بدم!.. و حالام با پنهون کردن و فوضولی توی کارهام باعث شدی بیشتر به خودت درد بدی.. میخواستی بدونی برای چی تست دادم؟.. آره؟.. "

⭕ Silver Devil ⭕Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang