شاید براتون سوال پیش بیاد که هدفِ تهیونگ از چیدنِ این نقشه و تظاهر به دوست داشتنِ جونگکوک و دوست داشته شدن توسطِ جونگکوک چی بود؟!
خب باید براتون روشن کنم که اگر فکر میکنید هدفِ پشت این کار، علاقهی پنهانِ پسرِمومشکی یا اینکه بخواد کم کم با این کار احساساتش رو به موبنفش بروز بده، هست، سخت در اشتباهید یا شاید هم با مرضی به اسم کرم داشتن و اسکل بودن آشنا نیستید!همونطور که قبل اشاره کردم، تهیونگ کلا هیچ هدفی از این کار نداشت... دقیق بگما؛ هیچ هدفی!
شاید شماهم براتون پیش اومده باشه که تاحالا کاری رو طبقِ مودِ اون لحظه، جوگیر شدنتون یا بی مغزیتون در اون لحظه کرده باشید. که خب این کاملا عادیه. همه جوگیر میشن... اما نه برای تهیونگی که تمامِ کارهاش طبقِ برنامهی خاص و روش های مسخرهش پیش میرفتن و اگر کاری رو خدایی نکرده زبونم لال فیالبداهه انجام میداد، کنجِ دیوار مثلِ شخصی که انگار رفته توالت ایرانی، میشست و زار میزد.کلا تهیونگ از بچگی پسری بود که تو پر قو بزرگ شده بود. مادر پدرش برخلافِ همیشه، رابطهی قشنگ اما محترمانه ای داشتن. جوری که تا چند وقت جلوی تهیونگ باهم رسمی و لهجهی دگویی صحبت میکردن تا پسر مودب بار بیاد و خدا اون روز و نیاره، یه فحش از دهنش بیرون نیاد! خانواده اصیل یا پولداری نبودن، جزء سطح معمولی کشورشون بودن اما جوری که رفتار میکردن و کردارشون طوری بود که همه بدونِ اینکه حسودی کنند یا بگن که خانوادهی کیم افاده این و ادای باکلاس هارو در میارن، دوستشون داشتن و از ادب و عاقل بودنشون تعریف میکردن.
اما با این حال، تهیونگ بعد از رد کردنِ سنِ بلوغِ دورانِ دماغ کوفتیه ایش، با رسیدن به سنی که کم کم از عقاید پدر مادرش فاصله گرفته بود، علاقهش به تتو شروع شد و اول از جاهایی شروع کرد به تتو زدن که قابل دید نباشه تا به گا نره. اما بعدش روش باز شد و روی بازوش و مچش هم تتو زد. اما پدرمادرش زیاد گیر نبودن و بعد از چند وقت ولش کردن به حالِ خودش. اما باز فحش دادن نقطه ضعفِ این زوج بود! تهیونگ همین الانش هم زیاد فحش نمیداد و پسرِ مودب و مذهبیِ مامان باباش بود، اما امان از دوستِ ناباب! مگه میشه دوستِ جونگکوک باشی و فحش ندی؟!
این پسرِ مظلومِ داستانِ ما، هرچیزی که تو دوران بلوغ و دبیرستان که بینِ کلی پسرِ خزِ بی ادب و یاد نگرفته بود، از پسرِ مو بنفشِ کوچولو اما بی ادب و زورگو یاد گرفته بود. اما با این حال، کمی خودداری میکرد و سعی میکرد جلوی مادرپدرش زیاد حرفِ بد از دهنش بیرون نیاد. ولی بازم همه از اون به اسمِ پسرِ مثبت یاد میکردن.
حالا به غیر ازینا، تهیونگ هرچقدر تو خونه سعی میکرد بچه ننه نباشه و بگه که آره من فلانم من بیسالم و قمپز در کنه، پیشِ جونگکوک این داستانا نبود و اتفاقا خیلیم لوس میشد خرسِ گنده! البته هیچکسم هنوز دلیلش رو نفهمیده بود اما افسانه ها میگن دانشمندان دارن روش تحقیق میکنن.
![](https://img.wattpad.com/cover/275635312-288-k767090.jpg)
YOU ARE READING
𝗣𝘂𝗿𝗽𝗹𝗲 𝗠𝗼𝗷𝗶𝘁𝗼 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄
Fanfictionموهیتوی بنفش | 𝖯𝗎𝗋𝗉𝗅𝖾 𝗆𝗈𝗃𝗂𝗍𝗈 تلقین چیزیه که روی ناخودآگاهِ انسان تاثیر میزاره، اگر با یک چیزی مدام مغزت رو به گا بدی و با خودت تکرار و تلقین کنی، قطعا توی ذهنت شکل میگیره. اما نه عاشق بودن! عشق رو نمیشه با تظاهر، پول و مال و زیبایی بدست...