به نرمی و با اعتماد بنفس، خم شد و لبهاش رو کنار لالهی گوش پسر کوچکتر برد.
بوی گردن تازه و سفید سوکجین هورمونهاش رو بهم میریخت و این نزدیکی رو به نفع هیچکدومشون نمیدونست؛ اما میخواست تاثیرگذار حرف بزنه پس باید تحمل میکرد.
سوکجین مورمور ریزی رو کنار گوشش احساس کرد. نفسهای داغ و هرمدار جونگکوک کاملا روی گردنش پخش میشدن و باعث میشدن چیزهای جدید و عجیب غریبی رو تجربه کنه.
کوک نگاهی به زیبایی مطلق جلوی چشمهاش انداخت و بعد از لیسیدن لبش، با صدای مردونهش زمزمه کرد:
_ برو لباستو عوض کن..(کوتاه مکث کرد تا تاثیر جملهش بیشتر بشه، و بعد ادامه داد)..دوباره.
موقهوهای شمرده شمرده گفت:
+ چند دقیقه قبل گفتم که نِـ-می-کُـ-نَم.
جونگکوک بوسهی کوچیکی روی گوش همسترش نشوند.
_ لطفا.
سوکجین آب دهنش رو قورت داد.
الان دیگه نمیتونست نه بگه.
بخاطر اینکه..
پروانهها..
تازه از پیلههاشون متولد شده بودن!
<><><><><><><><><>
جونگکوک ماشین رو تو خیابون فرعی، جلوی خونهی دوستش پارک کرد و عصبانی از ماشین پیاده شد.در رو محکم بست و سوییچ رو تو جیب پشتی شلوارش انداخت.
سوکجین که به خوبی دلیل عصبانیت جونگکوک رو درک میکرد، خونسرد پیاده شد و طوری رفتار کرد که انگار نه انگار خودش دلیل همهی اینهاعه.
+ میخوایم بریم مهمونی..لطفا انقدر اخمو نباش هیونگ.
کوک نگاهی به همستر انداخت. سعی کرد آروم باشه.
_ از بس شلوغه مجبور شدم تو چمنا پارک کنم!
گفت و به لاستیک جلویی ماشین که به صورت کج داخل چمنهای جلوی خونهی برایت دیده میشد اشاره کرد.
موقهوهای شونهای بالا انداخت و از روی پل کوچیک روی پیادهرو پرید اونور.
+ به من ربطی نداره..باید لبخند بزنی.
سوکجین زمزمه کرد، اما قبل اینکه بتونه در بره، جونگکوک دستش رو گرفت و هیکل کوچیکش رو نزدیک خودش کشید.
_ صب کن ببینم.
همستر ایستاد و سرش رو بالا گرفت تا با هیونگش چشم تو چشم بشه.
جونگکوک نگاهش رو روی تمام اجزای صورت دونسنگش چرخوند و زمزمه کرد:
_ بهت گفته بودم خوشم نمیاد جلوی بقیه آرایش کنی کیم سوکجین!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
MR. X AND I || KOOKJIN
Romantizm[من و آقای ایکس/𝙈𝙧 𝙓 𝘼𝙣𝙙 𝙄] 🥂 «همه چیز از اونجایی شروع شد که کیم سوکجین قل اشتباهی رو انتخاب کرد...» ➪ 𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐌𝐨𝐉𝐢𝐧𝐎𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 ᯽🍕 *کتابی که عاری از ژانر طنزه اما خوانندهها کمدی میدوننش.. 🥂️ ️کاپل: کوکجین / یونمین ...
"مشروبِ صورتی"
En başından başla