"لب گرفتن"

Começar do início
                                    

× مطمئن نیستم غیر جین کی جرعت داره همچین کاری باهات بکنه جی‌کی!

چشم‌های جونگکوک با دیدن عکس گرد شد. اون یه وجب بچه داشت مسخره‌ش می‌کرد؟

جین موبایلش رو از دست تهیونگ گرفت و سرجاش نشست

Ops! Esta imagem não segue as nossas directrizes de conteúdo. Para continuares a publicar, por favor, remova-a ou carrega uma imagem diferente.

جین موبایلش رو از دست تهیونگ گرفت و سرجاش نشست. مستقیم به چشم‌های سیاه جونگکوک زل زد و سعی کرد احساسی که هیونگش در حال حاضر داشت رو تشخیص بده.

+ چیه خو..شبیه بچگیاته دیگه.

جونگکوک سری تکون داد و موبایلش رو درآورد.

چی بهتر از تلافی کردن؟

_ اتفاقا منم اون عکس بچگیای تو رو که داشتی از دستم فرار می‌کردی دارم.

جی‌کی گفت و عکس رو به همه نشون داد. این دفعه هم تهیونگ مثل همیشه از خنده روده‌بر شد.

+ یاااا

Ops! Esta imagem não segue as nossas directrizes de conteúdo. Para continuares a publicar, por favor, remova-a ou carrega uma imagem diferente.

+ یاااا..این من نیستمممم..

همستر غر زد و جونگمین با صدای بریده شده از خنده دستش رو دور شونه‌ی دونسنگش حلقه کرد.

× خیلی..شبیهـ-..شبیهته..هه‌هه..

جین مثل خرگوشی که با شنیدن کوچکترین صدا گوش‌هاش تیز میشه، با لمس جونگمین سریع تو بغل مین‌مین هیونگش ولو شد و خودش رو لوس کرد.

+ هیونگییی..جونگکوک رو دعوا کننن!

جونگکوک مشتش رو به طرز نه‌چندان آرومی روی میز کوبوند. واقعا نمی‌دونست چرا جین به خودش جرعت می‌داد اون رو بدون پسوند هیونگ صدا کنه و بعد از این همه دعوایی که سر این قضیه داشتن، هنوز آدم نشده بود.

_ بلندشو برو برام یه کولا بگیر..بلندشووو..

جین به بازوی مین چسبید و ابرویی به نشونه‌ی "نمیرم" بالا انداخت.

MR. X AND I || KOOKJINOnde as histórias ganham vida. Descobre agora