𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟓🤍

1.2K 220 59
                                    


بکهیون

فشار دستاش داشت دیوونه ام میکرد. داغ شدن و سخت شدن عضومو حس میکردم. زیر دلم تحریک شدن چان هم حس میکردم. اما دستاش از تنم جدا شد و رفت سمت در

- ده دقیقه دیگه میخوام آماده باشی.

از اتاق رفت بیرونو و من موندم و تصویر خودم تو آینه. واقعا تو چشمای چان من چطوریم؟

با این آرایش و مدل مویی که برام درست کرده بودن، خودم هم قبول داشتم صورتم زیبا شده بود. اما نه در حد خیلی خاص.

اندامم اما ... نمیدونم ...

لباسی که گفته بود رو برداشتمو لخت شدم. وقتی پیرهن رو پوشیدم از فیت بودنش تو تنم تعجب کردم. اما بعد یادم اومد سایز همه لباس هامو تو قرار داد گفته بودم.

پیرهن سفیدو شلوارو تنم کردم، داشتم کفش میپوشیدم که چان اومد. بازم بدون در زدن در اتاقو باز کرد و بر اندازم کرد. صورتش چیزی نشون نمیداد که راضی هست یا نه!

- بریم ؟

کتمو برداشتمو تنم کردم. اومد سمتمو گفت:

- تو طبقه اول میز آرایش یه ساعته.

چیزی نگفتم و با پوشیدن کتم رفتم سمت میز آرایش.

ساعت زیبایی بود. صفحه مشکی و بند استیل. داشتم رو دستم می بستم که متوجه نگاه چان شدم. یه جور دیگه داشت نگاهم میکرد. مثل قبل با تکبر و از بالا نبود.

مثل یه پسر بچه کم سن که یه چیز جالب دیده خیره من بود. تا متوجه نگاه من شد ازم چشم برداشت و رفت سمت در .

- پایین منتظرتم بک.

چانیول

بالاخره بک اومدو با هم سوار ماشین شدیم. رفتار و حرکاتش انقدر واقعی و بدون تظاهر بود که ناخداگاه جذبم میکرد. با دیدن ساعت مارک هیچ برقی تو چشماش ندیدم. نه با ذوق بهشون نگاه کرد،نه بر اندازشون کرد.

خیلی برام جالب بود که انقدر عادی با همه چی برخورد میکنه. شاید قیمت و ارزش ساعتی که رو دستشه رو نمیدونه. کنارم نشست که دستمو گذاشتم رو پا
هاش و شیشه رابط خودمون و راننده رو دادم بالا

- خب بک... فکر کنم دیگه میدونی که تو مسیر های طولانی من حوصله ام سر میره.

نگاهش کردم که اونم با خجالت نگام کرد.

- خب به نظرت اینبار برای سرگرمی من چکار کنیم؟

چشماش گرد شد و نگاهم کرد. فشاری به رون پاش دادمو گفتم:

- برو رو به روم بشین .

بدون هیچ حرفی رو به روم نشست.

- شلوارتو درار.

ContractWhere stories live. Discover now