" اوه_مستر..."
از بین لبهاش بیرون پرید وقتی نامجون شلوار جینش رو با یه حرکت به سریع پایین کشید و باعث شد ناخنهاش غیر عمد یا عمدا، همراه شلواری که پایین میکشید به رون لختش خط بندازه..
نامجون امون نمیداد..
دلش میخواست همینجا، زیر پلههای لعنت شدهی سالنی که پشتش پر از مهمون بود، دلبرش رو لخت کنه..
دلش میخواست تن دلبرانهش رو لمس و وادارش کنه صداش درنیاد تا بقیه متوجهشون نشن..
پس جین رو به پشت چرخوند و کمر باریکش رو به جلو خم کرد..
بوت سفیدش بدون هیچ پوشش لعنت شده ای مقابلش قرار گرفته بود..
وقتی با دستهاش، دوتا لپهای باسنش رو چلوند، تونست رد کوچیک کبودی های روز برفی رو ببینه..
ردهای ریزی که همچنان روی پهلو و اون تتوی فاکیش، به چشم میخورد..
خم شد و با حرص، دندونهاش رو توی پوست تتو شدهی مار و گل سرخ، فرو کرد..
سوکجین که ابداً انتظارش رو نداشت، با صدای تقریبا بلندی جیغ زد ولی بلافاصله دست مرد بزرگتر، از پشت دهانش رو کاور کردن و صداش رو بُرید!
" هیشششش.. مگه اینکه بخوای مهمونا و پدرت رو بکشونی اینجا و اونا شاهد همچین جندهای، بین دستهام باشن.."
نامجون وقتی کمر جین رو از پشت صاف و توی بغلش کشید، در گوشش غرید..
درحالی که لالهی نرم گوشش رو میمکید و سطحی، دندونهاش رو فرو میکرد، دستش رو یه دیک متورم و سفت شدهی پسرک رسوند..
کاملا سفت شده بود و نگاهش رو برای تحسین به پایین انداخت و از همین فاصله تونست سرخ بودنش رو ببینه..
جوری که کاک رینگ به زیرش بسته شده بود و انقدر محکم دیک سایز متوسطش رو کاور کرده بود که قطره اشک سمجی از تکون دادنش روی گونهی پسر کوچیک تر خط انداخت..
داشت از لمس کوچیک و حقیرانهی عضوش لذت میبرد انقدری که اشکش رو دربیاره..
" اوه اینجا رو ببین.. هرزهی لعنتیای فقط با تحمل ویبراتورا انقدر شق کرده؟.. بذار ببینم چقدر ویبره ها برام آمادت کردن؟.."
پریکامهای مزاحمی که رقت انگیز از شکاف دیکش، دست پسرعموش رو خیس میکردن با حرفهایی که در گوشش گفته میشد، بیشتر شد..
پشت دست دیگهای که محکم دهانش رو گرفته بودن نالید..
نامجون با بیرحمی چندبار به دیک بیچارهش هندجاب داد و باعث شد صورت جین از درد و لذت سرخ بشه..
" یالا سیلور بوی.. پاهاتو باز کن و بذار مستر اون بهشت کوچولوی لرزونِ لای پاهات رو، بهتر ببینه.. هوم؟.. "
زیر شکم جین، با لقبی که مستر بهش داد به هم پیچید و چشمهاش برای چند ثانیه به عقب چرخید و حفرهی لرزونش بیشتر خیس شد..
نامجون بیشتر خمش کرد و جین مطیعانه پاهاش رو همون طور که ایستاده بود؛ بیشتر باز کرد تا حفرهش رو نشون بده..
بزاق دهانش پشت دست نامجون راه افتادن وقتی مرد به صورت ناگهانی ، دو انگشتش رو وارد حفرهی باز شدش کرد و ویبراتور هارو لمس و بیشتر به دیوارههاش فشردن..
طاقت این همه لذت رو نداشت..
بخصوص وقتی حس میکرد به اوج نزدیکه و با همین دوتا لمس میخواست بیاد..
ولی اون کاک رینگ اجازه نمیداد..
کاک رینگ، انتخابی بود که توی قراردادنامهی جدید، نامجون جلوش تیک زده بود..
یکی دیگه از اون تیکها با خودنویس سرخ رنگ، دقیقا داخل اون برگهی روغنی که با ربان قرمز رنگ، پاپیون میخورد..
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
