" تو.. حتی نمیتونی تصور کنی.. "
شوگا بخاطر نفسهای سنگینی که میکشید فرصت برای ادامهی حرفش تنگ بود..
لازم نبود ادامه بده..
جیمین میدونست..
از اینکه این اولین سکس رسمیای بینشون بود که پسرک کوچیکتر مثل همیشه حفرهش از کام غریبهها پر نبود و شوگا حتی نمیتونست احساس لعنت شدهی خوبش رو نشون پسرک زیرش بده!
اینکه جیمین با وجود مستقل و آزاد بودنش، خواسته بود به شوگا متعهد باشه و حالایی که باهاش به آلونک بالای تتوشاپش برای زندگی منتقل شده بود، باعث میشد بخواد محکم تر از قبل باسن سرخ و سفید زیر دستش رو اسپنک کنه!
جیمین، با برخورد دوبارهی دست سنگین شوگا و حس کردن برخورد قسمتی از انگشتر مرد به باسنش؛ جیغ کوتاهی کشید..
اینکه مرد مو سفید از قصد با همون دستی که انگشتر داخلش بود اسپنکش میکرد، جیمین رو حرصی و البته هورنیتر میکرد!
" هق.. آهه شوگ_ا.. اوههه.. "
وقتی مرد بزرگتر از حفرهی باز و سرخ شدهی پسر بیرون کشیده شد، با یه حرکت جیمین رو به کمر روی میز پرت و کمکش کرد تا پاهاش رو بالا بکشه..
حالا هردو روبه هم بودن درحالی که مرد مو سفید، هر دو زانوش رو به اطراف پسرک گذاشت و روش خم شد..
دوباره با دقت و ملاحظه واردش کرد و نیازی نبود که جیمین لبهاش رو برای ناله باز کنه چون از شدت لذت زبونش بند اومده بود..
قطرات عرق از شقیقه و پیشونیِ سفید مرد بزرگتر به سمت سینهی برهنه و عضلانیش خط مینداخت و طوری موهای سفید و بلند شدهش روی پیشونیش پخش و خیس ریخته شده بود که جیمین تاب این صحنه رو نداشت..
چشمهای شوگا بخاطر شهوت و حس خوبی که از حفرهی جیمین میگرفت، باریک و کشیدهتر شده بود..
اون چشمهای گربهای و تیزش حالا خمار تر از هر لحظهی دیگهای به پسر عشوهگر زیرش خیره بود..
نیازی به کلمات نبود..
اونها با چشمهاشون برای هم حس خوب میفرستادن..
دست جیمین سمت دیک راست شدهش رفت تا از شر کمر دردناکش خلاص بشه ولی بهش نرسیده، دست داغ شوگا جاشو گرفت و همزمان با ضرباتش، دیکش رو پمپ کرد..
جیمین نفس لرزونی کشید که باعث شد سینهش به شدت بالا و پایین بشه و عضلات شکمش بخاطر حس فوق العادهش منقبض شد..
گویهای رنگی و چوب بلند بیلیارد، اطرافشون به چشم میخورد و اون صحنهی شهوتانگیز که جیمین بین تعدادی گوی خوشرنگ و براق محاصره شده و با چهرهی نیازمندی بفاک میرفت، برای قلب شوگا زیادی بود..
جهت ضربات اینبار تغییر کردن و مستقیم پروستات پسرک رو هدف گرفتن..
جیمین جیغی کشید و لحظهی بعد رونهای سفیدش با تعدادی هیکی های بنفش و سرخ روش، کنار پاهای مرد شروع به لرزیدن کردن..
نگاه شوگا سمت انگشتهای تپل و کوتاه معشوقش که حالا میز سبز رنگ زیرش رو چنگ زدن و کمری که بالا اومد و از سطح فاصله گرفت، میخ شد..
شوگا محکم تر دیک جیمین رو بین انگشتهاش پمپ کرد و با انگشت شست نوکش رو تحریک میکرد..
طولی نکشید که همزمان با ارضا شدن جیمین و پاچیدن کامش روی دست و قسمتی از شکم مرد بزرگتر ، حفرهش هم به دور دیک شوگا منقبض شد..
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
