سوکجین ذوق زده از اینکه بالاخره داره نیمچه توجهی از کراشِ چندین ساله‌اش دریافت می‌کنه، منتظرانه به هیونگش خیره شد.

+ چیزی شده!؟

جین پرسید و سعی کرد حالت عادی و همیشگی چهره‌اش رو حفظ کنه تا یک وقت عشقی که تو قلب فسقلی و بی‌تابش جوانه زده بود رو لو نده.

جونگمین دست‌هاش رو از شونه به سمت بازوهای لاغر جین سر داد و انگار که وظیفه‌ای جز ناامید کردنِ پسر کوچکتر نداشته باشه لب زد:

_ نه، چیزی نشده. دعا کن جونگکوک نرفته باشه چون تو اتوبوسای نیویورک بجز بوی عرق چیزی نصیبت نمیشه.

جین با چهره‌ای حتی ناامیدتر از قبل سری به نشانه‌ی تاسف تکون داد که مونارگیلی برای تکمیل جمله‌اش گفت:

_ و از اونجایی که تو به شدت ریزه‌ میزه‌ای، کنار هرکی بایستی قدت تا زیربغلش بیشتر نمی‌رسه و تا دانشگاه از بوی تعفن سردرد می‌گیری.

و لبخند دلنشینی به جین زد. البته یجورایی حق هم داشت. آمریکایی‌ها اکثرا قدبلند بودن.

موقهوه‌ای با حالت چندشی صورتش رو جمع کرد و مشغول پوشیدن کفش‌هاش شد.

کِی جونگمین به اون به چشم یک پسر نگاه می‌کرد نه کسی که میشه بهش هر حرفی رو زد؟

+ خیلی چندشی هیونگ. حالمو بهم زدی. حس می‌کنم امروز نمی‌تونم ناهار بخورم.

مین درحالی که با یک دست سوکجین رو به بیرون از خونه هل می‌داد و با دست دیگه در رو می‌بست لب زد:

_ همیشه یک نفر هست تا واقعیت‌ها رو به زبون بیاره.

___________

اتفاقات روز قبل به نوعی در حال تکرار شدن بودن. با این تفاوت که الان سوکجین روی پای کسی ننشسته و جونگمین هم کنارش نبود تا حرص جونگکوک در بیاد.

مومشکی که با سرعت بالایی درحال حرکت به سمت دانشگاه بود، آینه رو جوری تنظیم کرد تا بتونه به صندلی عقب _دقیقا جایی که جین نشسته بود_ اشراف نسبتا خوبی داشته باشه.

جین با یه تیپ معصومانه _که خودش فکر می‌کرد هات و جذابه اما درواقع اینطور نبود_ توی کوله‌اش دنبال یه چیزهایی می‌گشت.

وقتی از اینکه به طور قطع نقشه‌ی دانشگاه و بطری آبش رو فراموش کرده مطمئن شد، با حالتی که لب‌های برعکس شده‌اش رو به نمایش میذاشت غر زد:

+ مین‌مین هیونـــگ!!

جونگمین تند به عقب برگشت و به پسرش نگاه کرد.

_ جانم جین؟

+ نقشه‌ی دانشگاهو یادم رفته. من و تو باهم تو یه دانشکده نیستیم. اگه گم بشم چیکار کنم؟

جونگکوک به لب‌های پفکی همسترش که ورچیده شده بودن و حالت 'کــامــلـا' لوس‌مانندی رو به اشتراک میذاشتن نگاه کرد. پوزخندی گوشه‌ی لبش جا خوش کرد و با انگشت‌ روی فرمون چرمِ ماشین ضربه‌های آروم و بی‌صدایی زد.

MR. X AND I || KOOKJINWhere stories live. Discover now