part 12

5.3K 757 85
                                    

جونگ کوک کولش و تو دست گرفته بود مسیر نسبتا طولانی در تا ساختمون و طی میکرد یونگی رفته بود تا یه جا برای پارک ماشینش پیدا کنه و جونگ کوک باید تنهایی مسیر و میومد نگاهی به دور و بر کرد و نگاهش رو اون وو که سر و صورتش هنوز داغون بود پوزخندی زد و حرص پسر و حس کرد جوری که دندون هاش و بهم میسابید و دستاش و مشت میکرد

قطعا اون وو دوست نداشت پدر و مادرش از دعواش تو مدرسه خبر بشن پس سعی میکرد آروم باشه

جونگ کوک از اکیپشون رد شد و وارد ساختمون شد ساختمون بزرگی که کوک ازش خیلی متنفر بود

وارد راهرو اصلی شد و اونجا تهیونگ و دید که داشت با سری که تو گوشی بود به سمتش میومد جونگ کوک لبخندی زد و سر راه معلمش قرار گرفت ته بدون اینکه متوجه باشه جلو تر اومد و محکم به کوک خورد گوشیش و محکم چسبید و وقتی کوک و دید خنده آرومی کرد و گفت: جونگ کوکا

پسر موهاش و مرتب کرد و گفت: حواست کجاس آقای کیم

ته لبخندی زد و گفت: یکی بهم پیام داده بود خیلی حواسم و پرت کرد اینا رو ولش یونگی کجاس

جونگ کوک ابرو بالا انداخت و گفت: مگه چی نوشته بود که حواست و پرت کرد؟

ته با چشمای درشت شدش گفت: هیچی یه سری چیزا راجب قرا....

کوک دست به سینه شد و گفت: دنبالم بیا

وارد رختکن شدن و جونگ کوک در و بست میدونست زنگ اول کسی ورزش نداره پس کسی نمیاد جلوی ته وایساد و گفت: خوب کی بهت پیام داده؟؟؟

ته اخم کرد و گفت: داری سوال پیچم می‌کنی ؟؟؟

جونگ کوک یه قدم نزدیک شد و گفت: می‌خوام بدونم کیه ... نیازه لهش کنم یا باید بهش احترام بذارم؟؟

ته یه قدم عقب رفت و گفت: منظورت چیه

جونگ کوک مرد و به دیوار چسبوند و گفت: منظورم اینه اگه قراره مخت و بزنه یا توجهت و جلب کنه خودم جوری به فاکش میدم که تا یه سال نتونه راه بره اما اگه باهات کار داره و خانواده یا رفیقته دوست دارم باهاش آشنا شم

ته نگاهی به چشمای وحشی پسر کرد و گفت: چرا ..... چرا میخوای هر کسی که میخواد توجهم و جلب کنه ... به فاک بدی؟

جواب سوالش و میدونست فقط میخواست از زبون خود جونگ کوک بشنوه به طرز عجیبی بعد حرف جیمین تو رستوران مشتاق شده بود احساسات جونگ کوک و بشنوه

کوک دستش و کنار سر مرد گذاشت کراواتش و تو دستش گرفت و گفت: من . عاشقتم نمی‌خوام کس دیگه ای بیاد که عاشقت باشه و نمیذارم عاشق کس دیگه ای بشی تا آخر دنیا تلاش میکنم که توجه و اعتمادت و جلب کنم اما ..... هر کسی بخوادت ..... باید خودش و مرده فرض کنه تهیونگ

ته نفس حبس شدش و بیرون داد
اون پسر واقعا داشت دیوونش میکرد
جذابیت هاش
ابراز علاقه هاش
حساسیت هاش
کوک ازش فاصله گرفت و لباش و رو لباش گذاشت بدون اینکه منتظر بمونه همراهی بشه لباش و مکید و تو دهن برد کمرش و گرفت و لبای درشتش و مک زد جوری که قرمز بشه و پف کنه

kookv in love with tweens [ Completed ]जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें