part 2

6K 943 351
                                    

جونگ کوک بعد از خداحافظی با یونگی که جلوی در پیداش کرده بود وارد خونه شد
خونه کوچیکی که با مادرش داشتن
کوچیک بود اما برای اون دو نفر کافی بود
وقتی وارد خونه شد برعکس خیلی زمان ها که مادرش نبود این بار عطر غذا و چراغ روشن و آهنگ بلند شوم میداد مامانش خونس

با هیجان کیفش و انداخت و به سمت جایی که صدا میومد دوید با دیدن مادرش از پشت بغلش کرد جوری که یون یانگ یه لحظه ترسید با حلقه شدن دستای پسرش دورش با خنده گفت: بچه خوشگل من چطوره

با هیجان کیفش و انداخت و به سمت جایی که صدا میومد دوید با دیدن مادرش از پشت بغلش کرد جوری که یون یانگ یه لحظه ترسید با حلقه شدن دستای پسرش دورش با خنده گفت: بچه خوشگل من چطوره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کیم یون یانگ
مادر جونگ کوک

جونگ کوک که تازه متوجه موهای مامانش شده بود
گفت: واوووووووو این رنگ مو چقدر بهت میاد

یون یانگ خندید و گفت: بذار بهت غذا بدم بعد حرف می‌زنیم

بعد از اینکه غذا خوردن جونگ کوک بطری سوجو و در آورد و گفت: خوبه امروز سر کار نمیرم پیش هم میمونیم ..... تو که جایی نمیری؟

یون یانگ کنار رو مبل سفید رنگ نشست و گفت: نه امروز کار ندارم فردا میرم

جونگ کوک یکم از بطری و نوشید و گفت: چه خبر بود امروز

یون یانگ که رو مبل لم داد و گفت: چیز خاصی نبود فقط خیلی خسته کننده شده بود

جونگ کوک که از فکر به گذشته غمگین شده بود گفت: هر وقت فکر میکنم که این همه کار می‌کنی و همش و هم برای من میدی .....

یون بلند شد و دستای بزرگ پسرش و تو دستش گرفت موهای مشکیش و نوازش کرد و گفت: این‌جوری نگو تو خرج تحصیلت و خودت داری میدی کوکی بعدش هم مراقبت از تو وظیفه منه من مادرتم

جونگ کوک بغضش و قورت داد و گفت: اگه اون اشغال عوضی .....

یون سرش و رو شونش گذاشت و گفت: قرار شد راجبش حرف نزنیم کوکی ..... اون برای ما مرده الا فقط من و توییم

جونگ کوک که عین یه بچه شده بود به مادرش نگاه کرد و گفت: مامان .... اگه برگرده ..... قبولش میکنی؟؟؟؟

یون یکم فکر کرد و گفت: آره قبولش میکنم

به چشمای شوک زده جونگ کوک خندید و گفت: بعد میبرمش تو اتاقم با دیلدو میکنمش

kookv in love with tweens [ Completed ]Where stories live. Discover now