لحن نامجون برخلاف روز قبل، کنایه نمیزد..
زبونش اینبار نیشدار نبود و برعکس، حالت هایی از خواهش رو میشد توش احساس کرد..
ولی سوکجین با بهت به مردی خیره بود که براش دلیل و منطق میچید و تازه داشت درک میکرد..
نامجون اونو از قصد ، بدون سر و صدایی با خودش به اینجا آورده بود و هر چقدر جین میپرسید کجا آوردتش، جواب نمیداد..
تازه داشت لود میشد که قرار چه بلایی سرش بیاد و دلیل اینکه انقدر یواشکی و بدون هیچ حرفی، از کلاب بیرون کشیده بودتش یعنی چی!

" ت..تو منو..آوردی اینجا که..که.."

" من تورو از گولو و تمام غریبه‌هایی که مجبور بودی بهشون سرویس بدی، دزدیدم و به جایی اوردم که هیچکس دستش بهت نرسه.. من تورو اینجا حبس میکنم و تا وقتی که اونی نشی که من میخوام، اجازه نمیدم رنگ آسمون رو ببینی سوکجین.. تو جایی هستی که من بهش ارزش دادم و ابدا نمیذارم دوباره از چنگم فرار کنی.."

نامجون دیوونه بود!
حالا دیوونه شده بود و سوکجین نمیدونست چی بگه تا مرد رو متقاعد کنه یه ساب نیست و چیز زیادی از بی‌دی‌اس‌ام نمیدونه!..

" تو..تو میخوای همه چیز رو درست کنی ول..ولی بهش..بهش فکر نکردی!.."

جین تصور میکرد اون قدرها هم همه چیز خوشبینانه پیش نمیره..
نه!
مطمئن بود با این روش هیچی درست پیش نمیره و اینجا تبدیل به جهنمی میشه که نامجون برای هر دوشون به وجود اورده..
میتونست حس کنه رابطه‌ی سمی و بی اساسی که فقط پایه‌ش روی قراردادنامه باشه ممکنه چه بلایی سر هر دوشون بیاره..
میدونست این گرو کشیه..
قراردادنامه‌ای رو امضا کنه که دامش نامجون باشه و تا جایی که میخواد برای آدم کردن و تحت سلطه گرفتنش، با روش های بی‌دی‌اس‌ام تهدیدش کنه و در قبالش، کاری کنه تا ارزش سوکجین توی گنگ به حالت اولش دربیاد....
این یه جورایی سواستفاده هم میشه!
نه!!
سوکجین میتونست حدس بزنه تمام قول‌ها و دلایلی که نامجون براش ردیف کرده، فقط بازی‌ایِ که خودش به میلش برسه!
وگرنه ریاست حق سوکجین بود و نامجون حق نداشت با مطیع و تحت سلطه گرفتنش، اونو بهش تقدیم کنه!

" من..من قبولش نمیکنم!.."

سوکجین با جدیت زمزمه کرد و حدس میزد چی در انتظارشه..
نامجون میتونست ازش استفاده کنه تا به میلش برسه..
از ضعیف شدنش و از تنها بودنش استفاده کنه و با قول و قرار، حقی که از اولشم میتونه بدون هیچ بحثی بهش برسه، تهدیدش میکنه!
نامجون..
اون بیش از اندازه زرنگ بود و اونقدرام که نشون میداد پاک و پایبند اعتقادات نبود!..

قراردادنامه رو پرتاپ کرد و باعث شد به صودت نامجونی که نزدیک بهش نشسته بود، برخورد کنه..
نامجون که حدس میزد همچین برخوردی باهاش بشه، پلکهاش رو بست و لبهاش به پوزخند بدی باز شد‌..
گزینه‌های زیادی روی میز انتظار میکشیدن تا نامجون جین رو مجبور به پذیرش و امضای قراردادنامه بکنه..
گزینه‌هایی که اگه نامجون تک تکشون رو اجرا میکرد بالاخره جین هم دست از لجبازی برمیداشت و امضا میکرد..

⭕ Silver Devil ⭕Where stories live. Discover now