سوکجین یا صدای خشدار، روی گردنش زمزمه کرد و اینبار دیگه معطل نکرد تا نظر رئیس دوباره عوض بشه!
مخدر بهش این قدرت و جرعت رو میداد تا بی پروا بشه..
پس شلوار و لباس زیر رئیسش رو تا رونهاش پایین کشید و نگاهش به دیکی افتاد که برخلاف مردهای چینی کلفت تر بود!!!
البته نباید یادش بره که مرد روبهروش یه رگ کانادایی هم داشت..
کریس با لمس هایی که پوست نازک دیکش رو بالا و پایین میبرد و دلبری که با مهارت خاص براش هندجاب میرفت، مسخ شده بود..
منتظر این روز بود؟..
دروغ بود اگه میگفت بهش فکر نکرده بوده!..
کریس طاقت نیاورد و محکم پهلوی لخت پسرک روی پاهاش رو به چنگ گرفت..
جای مناسبی برای بیشتر مانور دادن نبود و هر دو روی یک صندلی چرخدار داخل اتاق کار رئیس وو درحال لذت بردن از همدیگه بودن..
جین توی دستش تف انداخت و با آب دهانش دیک رئیس رو خوب مالش داد و خیس کرد..
تا حدی پریکام از هردوشون خارج شده بود ولی جین نمیخواست ریسک کنه و با هندجاب رئیسش رو به اوج برسونه..
کریس لپهای باسن پسرک رو باز کرد و بی پروا انگشتهاش حفرهی کوچیک و بستهش رو نوازش کرد..
اتاق برای جفتشون گرم شد وقتی انگشت اشارهی رئیس تا بند اول وارد پسرک مو آتیشی شد و نالهی هیجان زدهای که از بین لبهای حجیمش فرار کرد..
مرد بزرگتر پلکهاش رو روی هم فشار داد تا به یاد نیاره این کار یه اشتباه محضِ...
با توجه به احساساتی که به جین پیدا کرده بود، خوابیدن باهاش تنها وابستگیش رو بیشتر میکرد و این..
ناراحت کننده بود...
سوکجین بخاطر لذت کوتاهش درگیر خلسه شده بود..
مادهی مخدر خودش رو خوب نشون میداد چون بدون اماده شدنش تواناییه سکس داشت..
مخدر تحریکش کرده بود و سوکجین هم تحریک پذیر بود..
به سرعت سیلی ای روی دست رئیس کوبید و دستش رو از باسنش جدا کرد..
اینبار خودش کسی بود که همون طور روی زانوهاش بلند شده و از پشت دیک کریس رو به حفرهش نزدیک تر کرد..
با لمس سر الت مرد با حفرهی داغ و نیازمندی، کریس ناله کرد و به پهلوی سفید الههی زیبا چنگ زد..
باورش نمیشد!
داشتن انجامش میدادن!
بدون هیچ دلیلی..
وقتی جین الت مرد رو تنظیم کرد، آهسته زانوهاش رو خم کرد و لحظهی بعد با کشیده شدن حفرهی داخلیش دور دیک رئیس، هر دو نالهی عمیقی کردن..
" فاک یو!.. با..باورم نمیشه!.."
کریس با حس داغ بودن حفرهی جین به دورش غرید و چشمهاش بخاطرش سیاهی میرفت..
جین به حرفش اهمیت نداد چون بعد چندبار آهسته بالا و پایین شدن، سرعت گرفته بود و با ریتم خاصی از دیک مرد سواری میگرفت..
" هاه.. ر..ئیس.."
جین بین نالههاش درحالی که یک دستش رو روی شونهی کریس گذاشته بود و پشت دست دیگش روی دهانش بود، زمزمه کرد..
کریس تحمل دیدن الههی هرزه رو نداشت..
هرزهی کلابش جوری روی دیکش بالا و پایین میپرید و توی بغلش اسمش رو صدا میزد انگار تمام این مدت خواستار همچین جایگاهی بوده!
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
