پسرک به میز رئیسش رسید و درحالی که با چهره‌ی بی‌تفاوتی صندلی چرخداری که کریس روش نشسته بود رو به عقب هول میداد، قبل اینکه باسنش رو روی میز بذاره، لپتاپ رئیس رو بست و گوشه‌ی میز گذاشتش..

" وقتی من روبه‌روتم.. بهم اهمیت بده.. و تمام چیزایی که مانع میشن رو به درک بفرست.."

سوکجین به صورت ریتمیک قسمتی از موزیک مورد علاقش رو زمزمه کرد و حالا با پاهای باز شده سعی میکرد صندلی چرخدار رئیس وو رو سمت خودش بکشه تا از نزدیک بهش خیره بشه..
اما کریس با چشمهایی که نمیشد چیزی رو ازش حدس زد، به الهه‌ی شیطانی مقابل خیره بود..
خاصیت سوکجین همین بود..
پسری که شب تا صبح برای غریبه ها مینالید و تختشون رو گرم میکرد، حالا نیاز به توجهی از سمت رئیسش داشت.. جین اینبار انگشتهای باریک و بلندش رو سمت هارنس سینه‌ش برد و کشیدش..
بلافاصله چرم از بین انگشتش رها شد و روی پوست لختش سیلی زد..
صدای خنده‌ی کوتاهی از بین لبهای پسر مو آتیشی بیرون اومد..

" قبل اینکه بخوای بادیگاردمو با استفاده از پسرش تهدید کنی، یادت باشه یه میکروفون چند سانتی زیر چوکرت داری....."

کریس خیره به پسرک زمزمه کرد و جین لبهاش رو زبون زد تا شروع به حرف زدن بکنه :

" بکهو رو برگردون.."

سوکجین زمزمه کرد..
نمیخواست درگیر سوال و جواب بشه چون به معنای واقعی گند زده بود!
اصلا حواسش نبود میکروفون کوفتی و یه شنود توی چوکر و گوشش داره که راحت با کریس ارتباط بگیره!..
ولی حق داشت..
بخاطر اینکه لو نره، بیشتر از حدش به چیزی فکر نکرده بود و زود تصمیم به تهدید بادیگارد کرده بود..

" تو که میدونی.. تمام بادیگارد ها زیر دست من هستن.. گفته بودم شیطونی نکنی سوکجین.. ولی تو چیکار کردی؟.."

رئیس بدون اینکه اهمیتی به سوال پسرک بکنه، پرسید..
کریس میخواست خود پسرک بهش اعتراف کنه که چی مصرف میکنه ولی انگار دهن جین مهر و موم شده بود!

" من کاریو میکنم که شیطان بهم بگه.."

سوکجین توی حال خودش نبود..
ماده‌ی مخدر تو اوج خودش، مغزش رو تحت فرمان قرار داده بود و اگه همون عقلی رو هم که داشت، حالا باید از راه دور باهاش خداحافظی میکرد!
بدون فکر زمزمه میکرد و بدون فکر عمل...

صدای سوکجین خشدار بود و رنگ به رخ نداشت..
لرزش کوتاه دستهاش که لبه‌های میز رو به چنگ گرفته بودن، از چشم تیز بین رئیس وو دور نموند..
های بود..
کریس اینبار از حالت‌هاش متوجه این قضیه شد...

" تو خود شیطانی پسر... از بد بودن نگو که خندم میگیره.. "

کریس تصور نمیکرد حرفهاشون به چه جاهایی قراره کشیده بشه..
مردی که خیلی نرمال مثل هر کلیشه‌ی روزهاش پشت میزش نشسته بود و با لپتاپش سر و کله میزد..
و چندتا ایمیل ناخونده‌ای که برای کیم نامجون فرستاده بود تا بفهمه فرمولش مصرف کننده هایی توی کره‌ی جنوبی داشته یا نه..
ولی حالا کجا بود؟..
دقیقا بین رون‌های لخت و اویزون شده از لبه‌ی میزش و نگاه خمار و لحن نعشه‌ی سوکجین..

⭕ Silver Devil ⭕Where stories live. Discover now