" جینا!..جین حواست به من باشه!..چی شده؟..کسی اذیتت کرده؟.."
کریس با صدای بلندی از پسرک مو آتیشی میپرسید..
این همه نگرانی از کریس بعید نبود..
کریس قسم خورده بود از جین محافظت کنه و همهی افراد میدونستن از وقتی ریوجین پاش رو به کلاب گذاشته ارزش زیادی برای رئیسشون داره..
جیمین با اشارهی دست به دیجی علامت داد تا صدای کر کنندهی آهنگ رو خفه کنه..
و با ساکت شدن آهنگ، همهمه ها هم خوابید..
مردهایی که اطراف استیج بودن یا حتی اکثر کسایی که کنار بار ایستاده بودن هم متوجه شدن به یکباره حال و هوای سیلور دویلِ معروف، به هم ریخته...
کسی حدس نمیزد چه بلایی سرش اومده چون تا خِرخِره نوشیده بودن و مغزشون درست و درمون رای صادر نمیکرد!..
جیمین و کریس با کمک ادوارد و چند بادیگاردی که راه رو از بین مردهای مست باز کرده بودن، ریوجین رو با خودشون سمت اتاق رست روم کشیدن..
جین هنوز توی حال خودش نبود..
انقدر مادهی مصرفی مرغوب و اصل بود که همچنان توی خلسهی خاکستریش گیر افتاده بود..
اطرافش گنگ میگذشت ولی توی مغزی که های شده بود، تصویر تار و خشداری از چشمهای تیره و سرخ شده از خشم مرد آشنایی خودنمایی میکرد..
هنوز میتونست یه جایی بین خواب و بیداریش توی خماری، حس کنه که تصویر واقعی از پسرعموی جذاب و وسوسهانگیزش رو پایین استیج دیده..
گاد!
حتی الانم که های بود و اطرافش رو نمیفهمید، میتونست حس کنه اون زمانی که چند لحظه خلسهی مواد پریده بود چقدر همه چیز حقیقی به نظر میرسید..
تصور اینکه نامجون رو توهم زده..یا شاید واقعا اون حقیقت رو دیده بود..
تصور اینکه نامجون توی همچین مکانی درحالی که تنها لباس زیری تنش بود و برای یه مشت مرد هوسران، میرقصید و دلبری میکرد دیوونش میکرد..
" اون..من..منو دید!!..جیمین اون..منو دید!!.."
با صدای خشداری زمزمه کرد و بعدش دست رئیس وو رو که روی بازوش رو نوازش میکرد عقب زد..
زمزمهش به قدری بیجون بود که کسی نشنید..
تصاویر رو میدید..
جیمین روبه روش بود..
کریس دستش رو گرفته بود و میدونست که توی رست روم هستن..
برخلاف چند دقیقه قبل که انگار همه چیز محو بود..
این خاصیت مادهای بود که مصرف کرده بود..
چند دقیقه های و چند دقیقه طبیعی...
" حالت خوبه؟.."
جیمین ازش پرسید و لیوان آب رو بهش داد..
جین که حالا تو فاز طبیعی بود کمی از آب نوشید..
نمیدونست چرا افراد دورش جمع شدن!
تا چند لحظهی قبل های بود و درکی نداشت ولی الان اوکی بود ولی چیز خاصی یادش نمیومد..
حتی اون تصویری که از نامجون دیده بود هم محو شده بود..
" خوبم.."
جواب داد ولی کریس و جیمین هنوز نامطمئن بودن..
کریس با شک نگاهش میکرد..
حالت های روانیش مشکوک بود و رئیس وو هم زیاد با همچین حالت هایی توی زندگیش مواجه شده بود..
میخواست امیدوار باشه که چت کرده..
میخواست امیدوار باشه که جین فقط مثل همیشه ماریجوانا مصرف کرده ولی..ولی چشمهاش سرخ نبود و درگیر خلسهی خیلی شدید تر نسبت به خماریِ ماریجوانا بود..
نعشه بود..
سوکجین واقعا نعشه بود..
کریس فهمیده بود ولی چیزی نگفت..
شاید چون موقعیتش نبود..
توی این موقعیت، حرف زدن جدی با یه ادم نعشه مثل کوبیدن میخ توی دریایی از آب میمونه!
بیثمر و کلافه کننده..
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
