اژدهای طلایی

Start from the beginning
                                    

چن: اگه رفته بودم اینقدر هیجان نداشتم...خستگی این روزای سخت امتحانی رو در میکنیم، مگه نه جان؟؟

لبخند روی لبان جان عمیق تر شد و در جواب سری تکان داد: من که منتظرم زودتر برسیم!

چنگ: بازم میگم اصلا از اون جا خوشتون نمیاد...
محیطش اصلا باب میل نیست.

چن: ببینم مگه تو تا حالا رفتی؟؟

چنگ شانه ای بالا انداخت: مگه حتما باید برم؟ از اسمش میشه تشخیص داد چجور جاییه.

چن: پروفسور ژائو، نظرتو واسه خودت نگه دار تا از ماشین پرتت نکردم بیرون!!!

چنگ نیشخندی‌ زد: محض اطلاع پروفسور کائو یوچن.. این ماشین ماست!!!

چن: مگه ماشین خودته؟!

جان خنده ای کرد: اینقدر شلوغش نکنین...فوقش خوشمون نیومد برمیگردیم!

کمی بعد هایکوان با دوست بتایش در مورد انواع کازینو های آسیا صحبت کردند و واضح بود که آن غریبه، تجربه ی شرکت در چندین تورنمنت را داشته است و آن گونه که از صحبت هایش مشخص بود، سطح بازی متوسطی دارد.

در میان این گفت و گو ها اسم آشنایی به گوش جان بر خورد کرد: پوکر!!!

توجهش جلب شد و پرسید: این پوکر کیه؟؟

بتا با لحنی عادی و عاری از هر گونه احساس که به جلو خیره شده بود ادامه داد : کسی که منفور تمام رقباس... تقریبا دو هفته دیگه تورنمنت جهانی بازی پوکر برگزار میشه...اونم صددرصد حضور داره.

جان: شما هم شرکت میکنین؟؟

بتا: راستش نه...قبلا شرکت می کردم اما الان مدتیه کشیدم کنار...تا پوکر هست کسی شانس برنده شدن نداره.

چن که ابرویی بالا انداخته بود و نگاهش را با هیجان بین جان و بتا می چرخاند، پرسید: شما تا حالا پوکر رو از نزدیک دیدین؟؟

بتا: آره.

چن و جان، حیران به هم نگاهی انداختند و به فکر فرو رفتند.

هایکوان: به جز تورنمنت های جهانی، جاهای دیگه هم بازی میکنه؟

بتا: آره، توی بعضی سایت های آنلاین که حضوری نیستن و کسی دیگری رو از نزدیک ندیده.

چن: چه خفنه!!!

جان: یوبین در موردش بهم گفت...بهش میگن شاه پوکر.

بتا سری تکان داد: اوهوم راست گفته.

چن: واااو!!!...دیگه خفن تر از خفن...شاه پوکر!!!

بتا: خیلی هم به خودش مطمئنه.

هایکوان: تعجبی نداره...منم اگه بازیم به خوبی اون باشه خیلی به خودم مطمئن میشم.

بتا با لبخند محوی، سری تکان داد: اینم یه چیزی!

چن: تا چند شب خواب کازینو میدیدم...حالا میشه خوابِ شاه پوکر!!!

 OK (Completed)Where stories live. Discover now