ولی حالا انگار که هدف اصلیش رو فراموش کرده باشه، مثل دوستش محو الهه‌ای بود که ماسک نقره‌ای روی صورت ظریف ولی مردونه‌ش گذاشته بود..
پوست سفید و لختش که تنها لباس‌زیر قرمز رنگ و براقی پوشونده بودتش، زیر رقص نورهای قرمز و آبی میدرخشید..
برقِ چشمهای تیره رنگش از این فاصله هم مشخص بود..
نگین‌های بیشماری که روی ماسک بودن و تنها قسمتی از چشمها و ببنیش رو میپوشوند، با هر تابی که به بدنش میداد میدرخشیدن و به چشم میومدن..
موهای آتیشی که روی پیشونیش پخش شده بود و بلند تر از حد معمولی شده بود..

" اون.."

زمزمه‌ای از بین لبهاش بیرون اومد ولی دنیل هم مثل خودش انقدر محو پسر دنسر شده بود که حتی پلک هم نمیزد!
دنیل و نامجون اولین مردهایی نبودن که اجرای سوکجین رو میدیدن..
ولی هر مردی هم که اجرای سوگجین رو دیده بود، دقیقا همین شکلی فرصت نفس کشیدنم به خودش نمیداد!

" سیلور دویل..سیلور دویل.."

صدای فریاد مردهای مست که پایین استیج بودن و با نگاه هیزشون سر تا پای جین رو اسکن میکردن، بلند شد..
نامجون هم با خودش اون اسم رو زمزمه کرد..
اسمی که به شدت اون رو یاد پسرعموی سرکشش مینداخت!
چشمهای سیلور رنگش رو خیلی وقت بود که ندیده بود..
و اون رفتارهای بی‌پروا و وقیحش که واقعا لقب دویل برازنده‌ش بود!..

نامجون درحالی که همچنان نگاهش روی رون لخت و شیری رنگی که دور میله پیچیده بود و باسن برجسته‌ای که با هر حرکت روی میله کشیده میشد، نفس کلافه‌ای کشید و دوتا دکمه‌ی یقه‌ی پیراهنش رو باز کرد!

جین درحالی که از میله به پایین سرمیخورد دستهاش رو باز کرد و یه چرخ دیگه زد..
آهنگ مورد علاقش از دوجا کت به نام need to know، تازه شروع شده بود و دلش میخواست دقیقا مثل همون رقصی که توی یوتوب از همین اهنگ دیده، بدنش رو تاب بده..
نفسش با شدت بیرون میومد و به خس خس افتاده بود..
هوا گرفته بود و مرطوب بودن بدنش بخاطر حرکات نفس گیرش هم کمکی بهش نمیکرد‌..
میدونست تاثیر ماده‌ای که مصرف کرده تا صبح باهاش همراهه و بخاطر همین اطرافش رو تا حدی گیج میدید و درک کافی نداشت..
اونقدر های بود که صداهای اطرافش گُنگ به گوشش میرسید..

وقتی فاز آهنگ عوض شد، با قدم‌های محکم از میله فاصله گرفت و روی تمام اسکناس‌هایی که براش روی استیج ریخته بودن نشست..
یکی از پاهاش رو جمع کرد و پای دیگه‌ش رو دراز کرد..
با تغییر ریتم آهنگ چرخی زد و باسنش رو روی اسکناس ها کشید و روشون بالا و پایین پرید‌...
جای پاهاش رو عوض کرد و اینبار تا جایی که میتونست یکی از پاهاش رو بالا برد و گذاشت زاویه‌ی دید افراد به لای پاهاش که با لباس زیری پوشیده شده بود، مشخص بشه..
با اهنگ لبخونی میکرد و بلافاصله با تغییر بیس های کر کننده، دستهاش رو با حالت نوازگونه روی رونهاش و زانوهاش کشید..
دستهاش بالا اومدن و همزمان با بلند شدنش از روی زمین، اسکناس ها هم روی باسنش و پاهاش که از شدت مرطوب بودن بهش چسبیده بودن، از زمین کنده شدن..

⭕ Silver Devil ⭕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora