درحالی که کمرش رو به کمدش توی رست روم تکیه میداد تا تعادلش به هم نریزه، جواب رئیسش رو با بی‌حالی و خستگی داد :

" توی رست رومم..شیفتم تموم شده میخوام برم خونه اگه اجازه بدی!.."

سوکجین با کلافگی زمزمه کرد..
کم‌کم دردِ جایی که تیر بهش خورده بود داشت شروع میشد و پاهاش کم میاوردن..
بند های هارنس رو باز کرده بود و درحالی که تنها لباس زیر مشکی رنگی پایین تنه‌ش رو کاور کرده بود، جلوی آینه‌ی قدی ایستاد و به خودش خیره شد..
تتوی مار و گل‌های سرخ روی پهلوش خودنمایی میکرد و پرسینگ کوچیکی به نیپل چپش متصل بود..
همون پرسینگی که آخرین لحظه یادش اومد و از شوگا خواست براش انجام بده..

" وقتی بهت گفتم با شوگا از در پشتیه بار خارج‌ میشی..فهمیدی؟..تنها نمیری!.."

کریس درحالی که توی راهروی بار با سرعت میدوید و به افرادش اشاره میکرد تا رئیس کیم رو توی وی‌آی‌پی تنها نذارن و راهنماییش کنن، توی میکروفون کوچیکی که زیر یقه‌ی پیراهنش مخفی کرده بود غرید..
تمام ذهنش درگیر این بود که به هیچ عنوان نباید نامجون و افرادش متوجه‌ی جین بشن..
به هیچ وجه!..

" چرا؟؟..اتفاقی افتاده؟.."

سوکجین با تعجب زمزمه کرد!
حس میکرد یه اتفاق غیرمنتظره رخ داده که کریس این‌طور صدای نفس هاش و لحنش که استرس ازش میچکید باهاش صحبت میکرد!
چی شده بود!؟

" نامجون!..اون اینجاست!!..فقط سریع‌تر از بار همراه شوگا خارج شو و تا جایی که میتونی از اینجا دور باش.."

با چیزی که رئیس وو گفت، سوکجین بهت زده چشم از چوکر چرمی که آویز طلایی رنگی از طرح رعد و برق داشت، گرفت!
دردِ پاش به طور چشم گیری بیشتر شد‌‌..طوری که نفس کشیدن رو یادش رفت!
نامجون اینجا بود؟؟؟
چطور؟!
یعنی تا اینجا ردش رو زده بود؟!

" او..اون..اینجا چیکا..چیکار میکنه؟.."

کریس که حالا به رست روم رسیده بود، با یه حرکت کارت مخصوصش رو روی دستگاه گرفت تا در به صورت خودکار براش باز بشه..
همین که پاش به اتاق رست روم رسید، درش رو پشت سرش کوبید..
با قدم های شتاب زده سمت سوکجینی که با چشمهای متعجب بهش زل زده بود و صورتش از دردِ پاش مچاله شده بود؛ رفت..

" اون..از طریق رابط‌هاش متوجه شده بود که من از فرمول جدید استفاده میکنم..و اونم بخاطر ماده مرغوبی که فقط به دست من ساخته میشه، ازم خواست باهاش معامله داشته باشم..قرار ما دو روز دیگه بود ولی اون الان سر زده اومده اینجا..."

انقدر درگیر افکار خطرناکش بود که اصلا اهمیتی به جدید پرسینگ سوکجین نداد!
کریس درحالی که شونه‌های ظریف و لخت سوکجین رو با هر دو دستش چنگ زده بود با استرس براش توضیح داد..
باید بهش زودتر این قضیه رو میگفت ولی لعنت بهش که اصلا فرصت توضیح دادن پیش نیومده بود!..

⭕ Silver Devil ⭕Where stories live. Discover now