شوگا مثل رباتی که هر روز کارش توضیح دادن همین موارد تکراری بود، گفت و دخترک مو کوتاه با رنگ آبی با دقت بهشون گوش کرد‌..

"حله..ممنون مرد‌.. کارت درسته.."

دخترک با انگشتهایی که ناخن‌هاشون مانیکور شده بودن به شونه‌ی پسر مو سفید زد و از قسمت تتو بیرون اومد...

شوگا خواست کمر دردناکش رو که مدت طولانی روی بدن دخترک خم شده بود و دستهایی که بخاطر گرفتن دستگاه تتو انگشتهاش خشک شده بود، تکونی بده که متوجه‌ی یکی دیگه مراجع کننده شد که جلوش روی صندلی مخصوص دراز کشید و منتظر بهش زل زد!..

بی‌اهمیت بدنش رو راست کرد و از صدای ترق تروق مفصل های کمرش، ناله‌ی کم جونی کرد...

" کمک میخوای؟.."

صدای جیمین باعث شد سریع به عقب برگرده و با دیدنش که همچنان دستش توی گچ سفید بود و نوازشش میکرد، دلش گرفت..
هنوز گچ دستش رو باز نکرده بودن و میتونست حدس بزنه جیمین هم خسته شده....
اینکه قبلا جیمین هم ازش چیزایی یاد گرفته بود و وقتهایی که رقصیدنش توی کلاب به اتمام میرسید خودش رو با سرعت به چند کوچه پایین تر که خونه‌ی دوست پسرش بود میرسوند و بهش کمک میداد....
ولی حالا که دستش توی گچ بود کاری ازش برنمیومد و این برای هر دوشون کلافه‌کننده بود....

"نه عزیزم..تو فقط برو قسمتی که مشتریا نشستن و مواظب باش چیزی از مغازه برندارن!.."

شوگا با مهربونی گفت..
و واقعیت هم همین بود!!
مشتری‌های شوگا نصف بیشتر آدمهای خلافکار و خطرناک بودن که دست کجم میشدن!..
فقط کافی بود شوگا سرش رو بچرخونه و بعدش متوجه‌ی ویترین خالی از حلقه‌ها و پیرسینگ ها و تازه فرار بی سر و صدای اون فرد هم میشد!..

" میرم..ولی بعد از این!.."

جیمین زمزمه کرد و قدمهاش رو تندتر کرد و وقتی به دوست پسرش رسید، بی‌اهمیت به مردی که منتظر به عشقبازی دو پسر روبه‌روش خیره بود، لبهاش رو به لبهای نرم شوگا رسوند..
شوگا که درحال عوض کردن سوزن تتو بود، اون وسیله رو روی میز گذاشت و دستش رو دور کمر باریک جیمین حلقه کرد و به بدن خودش فشردش...
جیمین کنترل بوسه رو به دست داشت و پراکنده به ترتیب لبهای پایین و بالای پسر مو سفید رو میبوسید..
دست سالمش یه طرف صورت دوست پسرش بود و دست گچ گرفته‌ش بین بدن هاشون فاصله مینداخت...
با کشیده شدن زبون شوگا روی ردیف دندون‌های جلوییش، ناله ضعیفی کرد و لب بالایی پسر رو به دندون گرفت..
متوجه شد دست شوگا روی پهلوش چنگ شد و دست دیگه‌ش باسن برجسته‌ش رو از روی جین یخی نوازش میکرد...

جیمین با خودش فکر میکرد که همینه!
این بوسه‌ای هستش که همیشه داشتن..پر از شهوت و هوس..
نه اون بوسه‌هایی که بعضی اوقات شوگا با تمام احساساتش جای جای صورت و بدن برهنه‌ش میکاشت..

⭕ Silver Devil ⭕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora