" یه محموله داریم...واسه فردا شب..میخوام تو اونو هدایت کنی..از طرف من.."
کریس درحالی که سیگارش رو توی جا سیگاری له میکرد گفت و جین بهش نزدیک شد..
" انجامش میدم.."
جین گفت و از بین پاکت مشکی رنگ، سیگار مخصوصی که به طور سفارشی برای کریس وو از غرب تهیه و فرستاده میشد، یه نخ کش رفت..
اونو لای لبهاش گذاشت و توجهی به مرد که نزدیک تر شد نداد...
دستش رو بی هوا وارد جیب شلوار رسمی کریس برد و فندکش رو برداشت..
" دوست دارم بدونم فرمولی که انقدر ازش تعریف میکنن میتونه چقد روم تاثیر بذاره..بهم بگو رئیس وو..خودتم ازش مصرف کردی؟.."
سوکجین بعد پُک محکمی که به سیگار مرغوب با دور کاغذیِ مشکی رنگش که بی نهایت لای لبهای سرخ و حجیمش، جلوه میکرد زد و توی فاصلهی کمی از صورت رئیس وو زمزمه کرد..
رئیس وو خیره به دود سفید رنگ و خوشبویی که از دهان پسرک زیبا بیرون میومد، پوزخندی زد..
حالا که خبری از نقاب نقرهای معروفش نبود، خیلی راحت میتونست زیبایی صورت الهه مانند سوکجین رو ببینه...
جوری اون پسر دلبری میکرد و توی ورژن یه مرد عشوه میریخت، باعث میشد عقل از سرش بپره..
جوری که اون چشمایی که یه مدت طولانی دیگه روشن بودنشون به رخ کشیده نمیشد، بهش زل میزدن و با گستاخی جلوش رژه میرفت، باعث میشد توی دلش به اینکه جین رو زودتر کشف نکرده بود حسرت بخوره..
به تمام مشتری هایی که جین رو داشتن و ازش لذت میبردن حسرت میخورد..
حسادت نمیکرد..
فقط از اینکه به هواسا قول داده بود تا سوکجین رو به بازی نگیره و خودشم ازش استفاده نکنه، پشیمون بود..
حسرت میخورد چون شاید میتونست سوکجین رو داشته باشه ولی درصورتی که پای هواسا و قولی که بهش داده بود در میون نبود..
حالا هرچقدر جین نزدیکش بود و براش کار میکرد..
مهم نبود چون رئیس وو به خودش اجازهی دست زدن به جین رو نمیداد و تنها به خودش گوشزد میکرد که جین هم مثل جیمین براش حکم پسرش رو داره و نباید بیشتر از حدش باهاش برخورد کنه..
" اون یه ترکیبی از کوکائین و چند مادهی دیگهس...ولی بیس اصلیش کوکائینه..خودم مصرفش کردم ولی مطمئن باش نمیذارم اطرافیانم و کسایی که واسم ارزش دارن ازش مصرف کنن.."
کریس گفت و باعث شد سوکجین با تمسخر تکخند تعجب انگیزی بزنه..
سیگار به نیمه رسیده بود ولی جین خیال نداشت ازش دست بکشه...
سیگار های رئیس وو انقدر ناب بودن که باعث اعتیاد میشدن.....
" یه جوری حرف میزنی انگار بابا بزرگی!.."
جین مسخرهش کرد و کریس اهمیتی نداد....
جین دستش رو حائل بدنش روی میز کرده بود و چشم از عینک فریم طلایی و ظریف رئیسش گرفت...
چشماش به اطراف اتاق چرخ میزد و ساعت بزرگ روبهروش که روی دیوار نصب شده بود، بهش هشدار میداد نزدیک های صبح هستن...
و جین همچنان تو اتاق رئیسش پرسه میزد و سیگار میکشید...
" با یه بار مصرفش اعتیاد پیدا میکنی..ولی مقداری که من مصرف میکنم خیلی کمه و اون طور نیست که خیلی وابستهش باشم.."
کریس توضیح داد..
جین به طرفش برگشت..
" نمیذارم ازش استفاده کنی سوکجین..مطمئن باش اگه بفهمم ازش مصرف کردی، هر چی که بهت دادم رو پس میگیرم...حالام نمیخواد به نقشههات فکر کنی..من تورو میشناسم.."
کریس با جدیت درحالی که توی مردمکهای تیره که لنز بودن،نگاه میکرد گفت..
جین خندهی بلندی کرد و بدون اینکه نگاهی به زیر دستش کنه، جلوی چشمای رئیسش، سیگارش رو روی میز له کرد..
توجه کریس به سیگار له شده و لکهی سوختهی میزش که حاصل لجبازی سوکجین بود، جلب شد..
سوکجین با تمسخر نگاهش میکرد و انگار که صورتش داد میزد : ' نظرت به تخمم نیست رئیس وو!..'
" اولا که من نزدیک به یکساله دارم توی کلابت میرقصم و اینکه کلابت بهترین گی بار پکن شده، به لطف یه پسر نقاب نقره ای بوده نه هیچکس دیگه..و من حالا یه لطف ددی کریس یه حساب پر پول دارم.."
لبخند ملیحی در پایان حرفش زد که از صدتا فحشم بدتر بود...
سمت صورت کریس خم شد و تو چشماش زل زد...
" دوما من به هر چی که بخوام میرسم رئیس وو..تجربه اینو بهت خیلی خوب ثابت کرده..مگه نه؟..."
جین ادامه داد و کریس اخم ظریفی بابت تهدید های جین روی ابروها و پیشونیش نقش بست...
"سوما....تو هیچوقت منو خوب نشناختی....اینو بهت ثابت میکنم رئیس وو..."
حرف آخرش رو زد و خیلی ناگهانی، بوسهی کوچیکی روی لبهای نیمه باز و قلوهای کریس زد..
با شیطنت نیشخند زد و از سطح میز فاصله گرفت...
اما کریس همچنان مبهوت با چشمهای گرد خشک شده بود و به لبهای نرم مرطوبی که برای دو ثانیه لبهاش رو لمس کرد ، فکر میکرد!
از جلوی چشمهای کریس دور شد و وقتی داشت از اتاق بیرون میرفت، کریس زیر چشمی متوجهی فندک و سیگاری که دورش با کاغذ طلایی رنگ پوشیده بود، توی دستش شد....
یادش نمیومد دوباره فندک و سیگاری به سوکجین داده باشه...
پس فقط یه حدس میتونست بزنه..
اون آفرودیتِ شیطانی، وقتی با جدیت توی چشمهاش زل زده بود و با بی شرمی بوسیده بودتش، دوباره از جیب شلوارش اونا رو کِش رفته بود!.....
جوری که حتی خود کریس هم نفهمیده بود!...
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
سلام..
قبل هر چیز بگم که ادیتِ این پارت با اهنگ no candle no light از Zayn و Nicki minaj اوکی شده که براتون توی گپ میذارم که برای پیدا کردنش اذیت نشید..سبکش باحاله بهش گوش بدین حتما و میدونید که یه چیز رو الکی نمیذارم ؟ :")
معنیش تماما دربارهی یونمین هستش..
*چشمک
ممنون از کسایی که پیوی میان و بهم انرژی میدن..❤
و کسایی که حمایت میکنن ❤
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
