"جریان چیه؟!.."
جیمین پرسید و شوگا متوجهی کلافگیش شد..
میدونست دوست پسرش بیش از اندازه به رقصیدن و شغلی که درحال حاضر داشت، علاقه داره و ابدا دوست نداره چیزی مانع کارش بشه..
حتی اگه اون شوگا باشه!..
" برای ماموریت جدید چند روزی نیستم..نمیدونم چند روز دقیقا!..فقط خواستم بهت خبر بدم.."
شوگا خیره به چشمهای ریز و کشیدهی پسرک مو صورتی که حالا بخاطر میکاپ کمی که صورتش رو پوشونده بود و چشمهاش حالت کشیده تر و سکسی تری به خودشون دیده بودن، زمزمه کرد..
یکمی زیر پلک هاش سیاه شده بود و معلوم بود بخاطر عرق کردن در حین رقصیدن، آرایش زیر چشمهاش پخش شده..
" مثل همیشه دلم برات تنگ میشه.."
جیمین با چیزی که شوگا گفت، عصبانیت و کلافگی کوچیکی که داشت رو فراموش کرد..
زیر لب گفت و دستهای شوگا رو که روی پهلوهاش نشسته بودن، گرفت..
نوازش انگشتهاش روی پهلوهای لختش بهش احساس خوبی میداد..
لمس ها و بوسه هایی که از طرف شوگا دریافت میکرد، باعث میشد بدن کوچیکش توی بغلش بلرزه..
شوگا اولین و آخرین مردی نبود که لمسش میکرد..
ولی جیمین میدونست که هر چیزی هم که پیش بیاد و هر چقدر شبها زیر مردهای مشتری ناله کنه، این شوگا و وجودش بودن که باعث آرامشش میشدن..
با قرار گرفتن لبهای پسر مو سفید روی لبهای نرم و حجیمش، به خودش اومد و دستهاش رو دور گردنش حلقه کرد..
بدنش رو بیشتر بهش چسبوند..
طوری که میتونست که ضربان قلبش رو روی قفسه سینه خودش حس کنه..
تند میزد!
انگار که ریتم ضربان هاش از دستش در رفته باشه، با هیجان خودش رو به رخ جیمین میکشید..
خود پسربزرگ تر هم نمیدونست از کی قلبش با بغل گرفتن جیمین انقدر بیهوا تند میزنه و دقیقا چی از جونش میخواست؟!
اوایل فکر میکرد قلبش مشکل پیدا کرده و واقعا میخواست به بیمارستان سری بزنه تا نوار قلب بگیره!
ولی وقتی متوجه شد تنها با دیدن جیمین و لمس کردنش توی هر شرایطی این بی قراری بهش دست میده، به خودش و قلبش شک کرد..
شوگا میدونست توی دام افتاده ولی هنوز برای ابراز واقعی قلبش، زود بود..
نه تا زمانی که جیمین هم همین احساس رو بهش نداشته باشه..
جیمین با مکثی که دوست پسرش توی بوسهشون کرد، خودش دست به کار شد و لب پایین پسر رو محکم مکید..
شوگا روب حریری رو از روی شونهی جیمین کنار زد و بعد بازی زبونهاشون و لغزیدنشون روی هم، بوسه رو شکست..
سرش رو جلو برد و بوسهی کوتاه و نرمی به سرشونهی سفید و استخونیه جیمین گذاشت..
پسر مو صورتی لبخند مهربونی روی لبهای متورم شدهش نشست..
" کی میخوای بری؟.."
جیمین پرسید و یکم باسنش رو روی رون شوگا جابهجا کرد..
با قرار گرفتنش روی پایین تنهی شوگا، پسر بزرگ تر نفس تیزی کشید..
باسن خوشفرم دوست پسرش که حالا لبههای روب کنار رفته بودن و شرت نازکش هم کمکی به خوب پوشوندن باسنش نمیکرد روی دیکش جا خشک کرده بود!
" فردا صبح.."
شوگا زمزمه کرد و دست راست جیمین رو بالا آورد..
دوتا پروانهی کوچیک که یکی شون درحال پرواز بود و دیگری نمادین، پشت دستش و جایی نزدیک به مچ دستش خالکوبی شده بود..
تتویی بود که خودش روی دست جیمین هک کرده بود و واسش ارزش خاصی داشت..
هر دوتا پروانهی کوچیک روی دستش رو بوسید..
" مراقب خودت باش.."
و جیمین آخرین جملهشون رو هم تکمیل کرد..
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
سلام..
قول داده بودم هفتهای سه پارت آپ داشته باشیم؟..
اوکی من شنبهها دو پارت توی یه پیدیاف آپ میکنم ولی سهشنبهها همون یک پارت هستش..
این شکلی سه تا آپ رو داریم..
شنبهها دو پارت پشت سر هم و سهشنبه ها فقط یک پارت..
خب..نظرتون راجب رِن چیه؟..
اسم اصلیه رِن، چوی مینگی هستش و عضو گروهه nuest هستش..
توی بیوگرافیش گفته بودیم..
سوالی راجب فیک داشتید بپرسید..
میدونید که من جلوتر از شما فیک رو نوشتم و الان به اونجایی رسیدم که نامجون جین رو پیدا میکنه و...
واقعا این روزا خستم..
از هر لحاظی که فکرش رو بکنید..
من بارها گفتم نوشتنِ دویل خیلی وقت گیر و سخته..
من خیلی وقتها ورزشهامو میذارم کنار تا دویل رو به جایی برسونم و..از کارهام عقبم!..
پس میتونید بهم انرژی بدین و برای کامنت دادن بدجنس نباشید!؟
من به تمام قول هام تا جایی که میتونم عمل کردم و نمیخوام به جایی برسم که بزنم زیر همه چیز و کاری کنم که ماهی یه آپم به زور داشته باشیم!
من این پارت رو با آهنگ Drive از bang chan و lee know نوشتم..
معنیش خیلی قشنگه حتما یه نگاهی بهش بندازید یا اگه اهنگ رو پیدا نکردین، پیوی بیاید که بهتون بدمش..
⭕⭕⭕⭕⭕⭕
پارت ۲۶ رو جا نندازیییننن🤦🏻😂
ووت وکامنتم بدین بی زحمت😂💜
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
