پسرک با ناامیدی لبخندی که تا چند دقیقه پیش روی لبهای کوچیکش بودن محو شد و با چشمهای غمگین به رفتن جین خیره شد..
" من..منتظرت میمونم.."
پسرک از پشته جین زمزمه کرد و لحظهی بعد جین مهلت نداد و از اتاق بیرون پرید!
حدس میزد اگه پای حرفهای پسرک بشینه، یه مشت چرت و پرت درباره دانشگاهش و یا شایدم شکستهای عشقیش تحویلش میداد!
بهتر که از اون اتاق نفرین شده با مشتریه سیریشش بیرون اومد!
" توی همون راه رو یه پسر با قد متوسط و موهای سفید منتظرته..هر چی گفت نه نگو..اون به کمکت احتیاج داره.."
کریس توی گوشش زمزمه کرد و جین چشمهاش رو چرخوند تا پسری با موهای سفید پیدا کنه..
چند متر عقب تر، اون پسر رو کنار بار کوچیکی توی بخش وی ای پی دید..
سمتش قدم برداشت..
با نزدیک تر شدنش، فهمید این همون شوگایی هستش که اون شب اول به دادش رسیده بود..
" با من کاری داشتی؟.."
شوگا با شنیدن صدای آشنایی بلافاصله شونه هاش از شوک پرید..
روی صندلی پایه بلند روبه روی بار، چرخید و پسرک معروف کلاب رو دید زد..
همون پسری که به ریوجین معروف بود و نیازی نبود اسمش و یا هویتش رو بپرسه..
ماسک نقرهای رنگش لوش میداد..
فقط یه پسر قد بلند و باریک اندام با ماسکی که هویتش رو مخفی نگه میداشت ،توی کلاب وو وجود داشت..
" من با رئیس وو صحبت کردم..میخواستم بهم کمک کنی..جیمین توی سالن رقص 4 هستش..میتونی برای چند دقیقه بهجاش برقصی تا من ببینمش؟؟.."
شوگا با لحن یکنواختی گفت ولی جین میتونست خواهش رو توی لحن صداش حس کنه..
هر چند..
اون پسر زیادی مثل رئیس وو گنگ طوری به نظر میرسید..
اونو چندین بار با جیمین دیده بود ولی چندان بهش دقت نکرده بود..
حالا که بخاطر گرمای تابستون تی شرت میپوشید و تتو های روی دستش رو به رخ بقیه میکشید و تیپ لباس های دارک و متفاوتی میزد، میدونست که با کی طرفه!
" مشکلی نیست..همراهم بیا.."
جین موافقت کرد و دوست داشت به شوگا کمک کنه..
میخواست به جورایی اون لطفش رو جبران کنه..هرچند که اینکار خیلی براش ساده تر از پرستاری کردن و جمع کردنه یه غریبه از وسط خیابون بود!..
با هم سمت اتاق دنس میرفتن و کلاب این وقت از شب شلوغ بود..
صدای آهنگ و خندههای مستانهی مردونه از هر کجا قابل شنیدن بود ولی جین دیگه به صدای بلند موسیقی عادت کرده بود..
مطمئن بود شوگا هنوز نشناختتش..
چون ماسک جلوی افشای هویتش رو میگرفت بخصوص که روز اول شوگا اونو با چشمهای نقره ای دیده بود و حالا با چشمهای تیره که حاصل از لنز بود، تشخیصش سخت تر میشد..
جینم چندان تمایلی به افشای هویتش برای شوگا نداشت..
چون لزومی نداشت!
___________________________
چرخی به دور خودش زد و با ریتم آهنگ بدنش رو حرکت داد و زانوهاش رو خم کرد..
آهسته زانوهاش رو روی زمین گذاشت و داگ استایل شد..
قوس کوتاهی به کمر باریکش داد و با ریتم باسنش رو تکون میداد..
با هر حرکت باسنش، زنجیر هایی که بهکمربند هارنس وصل شده بود به هم برخورد میکردن و صدای جیرینگ جیرینگشون به گوشهای مرد تقریبا جوونی که روی کاناپه لش کرده بود و نمایش روبهروش رو تماشا میکرد، میرسید..
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
