" من نمیتونم بیشتر از 5 درصد قبول کنم و حواستون هست من فقط دست راست پدرمم؟...خود پدرم باید تصمیم نهایی رو بگیره...نه من..."

" بیخیال!..همه میدونیم چندماه دیگه چه روزیه!...آه راستی بابت دعوت‌نامه خیلی ممنون..حتما خودمو به سئول میرسونم.."

نیلسون کنایه ای به چندماه دیگه و مناسبتش زد..
اون روز..
روز مهمی برای نامجون و گروهشون بود..
روزی که بالاخره پدرش کنارگیری میکرد و جاش رو به پسرش میداد...
قرار بود این جشن با حضور ته‌ایل و سوکجین انجام بشه ولی پدر و پسر دور از هم، گروه رو به حال خودش رها کرده بودن..

___________________________

یک ماه کامل درگیر بازپرسی از ته‌ایل بود..
پرونده‌ش به طور کامل زیر دست خودش و دو نفر از همکارانش بود..
توی این یکماه گاهی تلفنی با نامجون صحبت میکرد تا اون رو در جریان روند کار قرار بده.‌.
البته نا گفته نمونه که این هواسا بود که برای ته‌ایل وکیل استخدام کرده بود و کارهای اداری پرونده‌ش دست خودش و وکیلی که تماما از خود هواسا دستور میگرفت ، بود..
خود هواسا این طور خواسته بود..
اینکه فقط خودش درگیر چگونگیه کار پرونده ته‌ایل باشه و حتی اجازه نمیداد نامجون و ته‌چان دخالت کنن..
خیلی وقتها وقتی صبح از خونه سمت کلانتری بیرون میزد، افراد سیاه پوشِ مشکوکی که تعقیبش میکردن رو می‌دید..
میدونست افراد ته‌چان هستن که همه جا دنبالشن تا دست از پا خطا نکنه..

پیش خودش حدس میزد که نامجون فهمیده باشه که واقعا گم شدنه سوکجین زیر سر هواسا و نقشه‌هاش باشه ولی زیادم اهمیت نمیداد..
نامجون بار ها تهدیدش کرده بود ولی آتوی بزرگی از گنگشون زیر دستهای هواسا بود..
هواسا بخاطر سوکجین و دِینی که از قبل به ته‌ایل داشت، کمکش میکرد تا پرونده تا حدالامکان راحت و بدون دردسر جدی پیش بره..
و با همین روش هواسا فعلا دهن نامجون رو بسته بود تا به تهدیدهاش عمل نکنه..
اوضاعِ پیچیده و سختی رو میگذروندن..
بخصوص ته‌چان و نامجون که یه تنه استرس به زندان افتادنه ته‌ایل رو میکشیدن و از همه مهم‌تر، سوکجینی که یکماهه تمام هیچ خبری ازش نشده بود..
هواسا میدونست نامجون در به در دنبالش میگرده و از هیچ تلاشی روی برنگردونده..

تازه نیم ساعت بود که از دومین دادگاه ته‌ایل برمیگشت..
همون طور که روی صندلی و پشت میز اتاق کارش توی خونه‌ش نشسته بود، به این فکر میکرد که چطور قضیه رو برای پسرک چشم نقره ای که حالا مایل ها دور تر از کشورش بود، توضیح بده..
دادگاه اول که هفته‌ی پیش بود با وجود وکیلی که داشتن خوب پیش رفته بود ولی تو دادگاه دوم، شکست خورده بودن..
قاضی و دار و دسته‌هاش از بازپرس اه هه جین گزارش کار خواسته بودن..
و هواسا توی دادگاه اعتراف کرده بود که ته‌ایل هیچ سابقه‌ای نداشته و به نظر میاد کشتی همراه با کلی مواد مخدر به جز ته‌ایل شریک دیگه ای هم داشته..
و اون شریک کسی نبوده جز لی هانیول!
که الان مشخص نیست دقیقا کجا گم و گور شده بود..
قاضی تونسته بود ته‌ایل رو محکوم به 45 سال زندان به جرم حمل مواد مخدر قاچاق، بکنه..
هواسا هم تا همینجا تونسته بود کمک کنه و در حقیقت دیگه نمیشد کاریش کرد..
هواسا با بازپرس بودنش تونسته بود خیلی از حقایق رو لاپوشونی کنه و لو نده..
مثل اینکه میتونست گنگ بزرگ کیم ته‌ایل و برادرش رو لو بده و به یک ساعت نکشیده، سر زده افرادشون رو میفرستاد عمارتشون تا اونا رو دستگیر کنه..
هواسا به قاضی درباره گنگ ته‌ایل هیچ چیز نگفته بود..
درباره قاچاق های قبلیشون و سابقه‌ی مافیایی بودنشون اونم توی چندین سال رو لو نداده بود و همین خودش کلی بود..
تنها این وسط ته‌ایل به عنوان مجرم شناخته شده بود و هانیولی که معلوم نبود کجا قایم شده...

⭕ Silver Devil ⭕Where stories live. Discover now