جیمین دستش رو روی سینهی شوگا مشت کرد و چنگی بهش زد تا حرفش رو ادامه نده!
رئیس وو اگه میفهمید چیزی مصرف کرده، خیلی عصبانی میشد...
بی اهمیت به جینی که پشت لاکرش درحال تعویض لباسش بود، دوباره باسنش رو روی دیک شوگا حرکت داد و ناله آرومی از بین لبهای حجیمش فرار کرد..
لبهایی که بخاطر زیادی مکیده شدن توسط لبهای دوست پسرش، حالا بیشتر از هر زمان دیگهای سرخ و متورم شده بود..
" فاک جیمی.."
پسر بزرگتر نالید و دوباره مشغول شدن..
جین سری تکون داد و بعد تعویض لباسش در لاکرش رو محکم به هم کوبید و دوباره صدای فریاد شوگا بلند شد..
" لعنت بهت.. فقط... از اینجا گمشو!.."
لحن شوگا عادی نبود همون طور که سرخی چشمهاش و صدای بریده بریدهش نشون از مصرف مادهای میداد...
سوکجین فهمید که اون مرد به احتمال صددرصد چِت کرده..
سوکجین فکر میکرد که شوگا اونو با ماسک نشناخته و جینم واسش مهم نبود اونو یادش بیاد یا بشناسه!
ماسک نگیندار و نقرهایش رو با ماسک پارچهای ساده و مشکی رنگ تعویض کرد..
بدون اینکه اهمیتی بده و یا کنجکاو چیزی که مصرف کرده بودن باشه،از اتاق خارج شد و دوباره در رو محکم به هم کوبید تا مطمئن بشه این بار همهی خلسهی موادشون پریده!..
______________________________
صدای دینگ دینگ رمز در و بعدش باز شدنش باعث شد از خواب سبکش بپره..
با چشمهای خوابالود نگاهی به در خونه کرد و قامت جیمین رو که اونم خسته تلوتلو میخورد و وارد سالن میشد، تشخیص داد..
جیمین دستی به موهای پرپشت و صورتی رنگش کشید..
انگشت های کوچیک و کوتاهش یخ کرده بودن و آب بینیش روی مخش رفته بود..
با دستمالی که توی مشتش مچاله شده بود بینیش رو پاک کرد و نفس عمیقی کشید..
سرمای امسال خیلی رو مخ و کوفتی بود!
بدون اینکه تلاشی برای روشن کردن برق بکنه، توی تاریکی به مغزش فشار میاورد تا راهروی اتاقش رو پیدا کنه..
ولی وسط راه با دیدن جسم سیاهی که روی کاناپه نشست بود، هین ترسیده ای کشید و چشمهای خمارش گشاد شدن!!
" نترس منم!.."
جین که حس کرد جیمین با دیدنش توی تاریکی شکه شده، بلافاصله گفت..
" عاه خدا!..فکر کردم توی اتاقتی.."
جیمین گفت و حالا تپش قلبش با اروم بودن اوضاع سر ریتم اولیهش برگشت..
جیمین خودش رو روی کاناپهی نزدیک جین انداخت و اهمیتی نداد که اگه همین الان و همینجا بدون اینکه لباسش رو تعویض کنه بیهوش بشه!
" انقدر خسته بودم نرسیدم به اتاقم!..تا بیای روهمین کاناپه خواب بودم.."
جین گفت و جیمین در جواب ' هوممم ' آرومی رو زمزمه کرد..
جین خودش رو روی کاناپه سه نفره بالا کشید و روش نشست..
ولی جیمین روی دو نفره کاملا لش کرده بود و به نظر میرسید درحال ریلکس کردنه..
کاپشن پفکی قرمز رنگی تنش بود و با هر تکونش خش خش صدا میداد..
YOU ARE READING
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfiction+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...
