" نباید زیاد به خودت فشار بیاری.."

پسر مو سفید همون طور که به چارچوب در اتاق تکیه داده بود گفت و دست به سینه به تقلای جین برای بلند شدن اونم با وجود دردش، نگاه کرد..

جین حس کرد صدای پسر مو سفید، بی‌حال و تا حدی کلمات رو با لحن خاصی ادا میکرد..
جوری که انگار خستگی و بی‌تفاوتی از لحنش می‌بارید و یه لحجه‌ی خیابونی هم داشت..
بهش هم میخورد لات و خیابونی باشه!
حالا که جین به سر و وضع و نوع پوشش دقت میکرد، میتونست حدس بزنه با یه پسر تقریبا پانک با یه استایل دارک و اسپورت مواجه بود..
از همین فاصله هم میتونست روی بند انگشتهاش، چندتا تتوی مینی‌مال رو ببینه..
ولی چون پلیور مشکی رنگی تنش بود، نمیتونست بفهمه روی ساعد و یا بازوش هم تتویی وجود داره یا نه..

" حالم خوبه.."

سوکجین زمزمه کرد..

" اینو باش! فقط یه روز کامل بیهوش بودی!..از شدت خستگی و گرسنگی، پرستار مجبور شد چندتا سرُم تقویتی برات بزنه...احمق نباش و استراحت کن .."

" بهم بگو چطوری پیدام کردی و آوردی به خونه خودت؟.."

سوکجین با لحن خسته‌ای گفت و دست از تقلا برای سر پا ایستادن برداشت...
بیحال بود و درد کمی که پهلو و دستش داشتن باعث میشد به این فکر کنه که دوباره از مُسکن استفاده کنه..
چون میدونست اثراتش دارن محو میشن و جاشونو به درد میدادن..

" اوکی..وقتی کرکره‌ی مغازمو میکشیدم پایین، متوجه شدم که افتادی وسط خیابون..وقتی کولت کردم و به خونه‌م اوردمت بیهوش بودی.."

با لحن ساده که گاهی هم پاهاش رو جابه جا میکرد ، توضیح میداد..
البته ناگفته نمونه که پسر مو سفید از همون ابتدا نظرش به کُلتی که توی دست جین مونده بود و جسم بیجونش روی آسفالته خیس از برف افتاده بود، جلب شده بود..
کُلتی که حالا کنار پاتختی روی تخت گذاشته شده بود و حقیقتا پسر بزرگ تر نمیخواست درباره‌ش چیزی بپرسه..
به اون چیزی مربوط نبود..

" پرستار بالا سرت آوردم و جیرینگی هرچی دیشب دخلم بود رو بهش دادم تا مداوات کرد..تقریبا 6 ساعته که بیهوش بودی..."

" اسمم شوگاس...."

" شوگا...من باید برم..لباس خودمو بهم برگردون..نه!..من یه کوله داشتم.."

سوکجین وسط حرف پسر پرید و با اعصاب داغون دوباره ملحفه رو کنار زد..
باید هر چه زودتر به اون آدرس میرسید..
دیر کرده بود و میدونست به احتمال زیاد هواسا از کره‌ نگرانش شده...

" خواهش میکنم قابلی نداشت!.."

سوکجین موهاش رو چنگ زد و به هم ریختشون...
شاید به ظاهر شوگا، آدم رو مخی نبود.‌.
خیلی سرد درحالی که حالت صورت هیچ تغییری نمیکرد، صحبت میکرد ولی همین رو مخ بود!

⭕ Silver Devil ⭕Where stories live. Discover now