Dear Mr Stranger! ( ChanBaek )

Part 7.🔞

-" الان چیکار کنیم؟" چانیول زمزمه کرد و بکهیون توی تخت جا به جا شد.

دوشبِ گذشته رو بخاطرِ سرما خوردگیِ بکهیون توی همون متل گذرونده بودن و چان موفق شده بود همون اتاقِ همیشگی رو بگیره!

زنِ مسئولِ متل، پوزخندِ عجیبی بهشون زده بود و بک زیرِ نگاه هاش با گونه های سرخ شده دوباره اون پله های قدیمیِ دوست داشتنی رو بالا رفته بود!

اولین باری که اونجا رو دیده بود، با اتاقِ سیاهِ خودش مقایسه کرده بود اما حالا، اونجا بهش حسِ آرامش میداد چون آقای غریبه ی دوست داشتنی ش رو پیدا کرده بود.

از روی تخت بلند شد و به دستشویی رفت.
دوشِ آب برای حمام کردن هم اونجا بود.

لباس هاش رو پشتِ در گذاشت و آبِ گرم رو باز کرد.
بدنش بخاطرِ سرما خوردگی ش کوفته بود و فشارِ آب روی پوستِ بدنش، کمی بهترش میکرد.

آخیشی گفت و کمی بدنش رو کش و قوس داد.
چشم هاش رو بست و شامپو رو روی موهاش ریخت و شروع به ماساژ دادنِ سرش کرد.

چانیول تمامِ این مدت مراقبش بود و خاطره های تاریکِ کلیسا، زیرِ نوازش های چان فراموش شده بودن.

تمامِ اون شکنجه ها و حرف های ناراحت کننده، فقط مثلِ یه تصویرِ تار بودن و این بکهیون رو آروم میکرد.

داشت خوب میشد...

با حسِ دست های چان روی موهاش، هینی کشید و به عقب پرید.

پاش روی کف ها سر خورد اما قبل از اینکه روی زمین بیفته توی آغوش چان کشیده شد.
چشم هاش رو با ترس باز کرد.

قفسه سینه ش بالا و پایین میشد.

-" پیشی م داشت لیز می خورد؟"
سرش رو تکون داد و به کمکِ چان دوباره روی پاهاش ایستاد.

برهنه جلوی هم ایستاده بودن.
گونه های بک رنگ گرفتن و سرش رو پایین انداخت.

-" پیشی م رو بشورم؟"
لبخندی زد و سرش رو تکون داد.

چان لیف رو آروم روی شونه های بک کشید و تا کمرش آورد.

دستش رو پایین تر برد و وقتی که باسنش رو لمس کرد، بک لبهاش رو گاز گرفت.

تا به حال رابطه شون بیشتر از یه مرزی پیشروی نکرده بود و چان می‌خواست تمامِ وجودِ بچه گربه ی بامزه ش رو حس کنه اما نمیدونست که آماده ست یا نه.

بدنش رو بیشتر به بک نزدیک کرد و پایین تنه هاشون به هم برخورد کردن.

بک ناله ریزی کرد و سرش رو تو گردنِ چان مخفی کرد.

بوسه های داغِ چان روی شونه ش نشستن و بک سخت شدنِ عضوهاشون رو حس کرد.

-" بدنت وسوسه انگیزه بک..."چان زمزمه کرد و بعد لاله گوشش رو گاز گرفت