23

446 57 68
                                    

*با اهنگ bad liar_imagine dragons بخونید حتما*
هری: بلیز... تئودور اون بیرون داره چیکار میکنه؟
بلیز ردایش را روی تخت انداخت و از پنجره به محوطه خیره شد.
ابروهایش را بالا انداخت و با لحن کنجکاوی گفت:
بلیز: انگار داره با یه بی سیم صحبت میکنه!

هری شانه هایش را بالا انداخت و پرده را کشید تا جلوی نور را بگیرد.
هری: بیخیال... بهتره برای مرحله سوم مسابقه تمرین کنم.
بلیز در میان راه بازوی هری را اسیر کرد و با لحن محتاطی گفت:
بلیز: هری میدونم به کاری که میکنی واقفی اما به دراکو اعتماد نکن!

هری بازویش را از دست او بیرون کشید و با بد خلقی پاسخ داد:
هری: مرسی که نگرانمی ولی خودم میدونم دارم چیکار میکنم.
بلیز نفسش را با صدا بیرون داد و خودش را با لباس هایش مشغول کرد.

هری از خوابگاه بیرون رفت تا در حاشیه جنگل ممنوع به تمرین با دراکو بپردازد.
اخیرا نامه ای از طرف سیریوس دریافته بود که کمی نگرانش می کرد. خبرهایی از مرگخواران به گوش رسیده بود و این مهر تاییدی بر گفته های دراکو بود.

هنگامی که از شیب تپه پایین رفت دراکو را تشخیص داد که مشغول اجرای طلسمی بود‌.
هری لبخند زد و با سرخوشی کنارش ایستاد.
با حرکت چوبدستی دراکو، پیچک هایی از زیر زمین رویید و بالا امد.
به زیبایی و ظرافت دور مچ دست هری و دراکو پیچید و دستانشان را در هم گره زد.

هری شگفت زده به دست هایشان نگاه کرد و سپس به دراکو خیره شد. دراکو چنان عمیق به چشم های هری نگاه می کرد، گویی روحش را میبیند.
دراکو لبخند زد.
دراکو: بالاخره اومدی هری.
هری دست دراکو را نوازش کرد و روی پنجه پاهایش ایستاد و چشم هایش را روی هم گذاشت. روی گونه استخوانی دراکو بوسه زد.

نفس در سینه دراکو حبس شد و ناخوداگاه دست هری را محکم تر گرفت در حالی که همین حالا هم دست هایشان به وسیله پیچک ها به هم قفل شده بود.

دراکو مجنون وار هری را برانداز کرد و عطر موهایش را به ریه فرستاد تا کمی زندگی کند‌.
باید خودش را کنترل می کرد و طبق قرارشان برای فردا تمرین می کردند.
در چند روز گذشته دراکو با سخت گیری بسیار هری را برای مسابقه اخر اماده کرده بود و نمیگذاشت در اخرین روز همه چیز خراب شود.

چوبدستی اش را چرخاند و پیچک ها به نرمی از بین دست هایشان باز شد و به زمین بازگشت.
دراکو سرفه مصنوعی ای کرد و با صدای گرفته ای گفت:
دراکو: خب امروز فقط طلسم های قبلی رو تمرین میکنیم تا یادت بمونه و بتونی به درستی ازشون استفاده کنی.

هری سر تکان داد و کمی از دراکو فاصله گرفت تا روی تمرین تمرکز کند.
دراکو در حین تمرین دور هری میچرخید و حرکات دستش را اصلاح می کرد.
توصیه هایی درباره جادوی سیاه می کرد و اخمی بین ابروهایش بود. هنگامی که تمرکز کرده بود خیلی جذاب تر می نمود.

Descendant of Slytherin [drarry]Where stories live. Discover now