08

380 70 13
                                    

《حفره اسرار باز شده، دشمنان نواده گوش به زنگ باشند》

صدای فریاد کسی سکوت مرگبار راهرو را شکست.
دراکو: دشمنان نواده گوش به زنگ باشید. گند زاده ها دفعه بعد نوبت شماست!
چشم های بی روح دراکو برق می زد.

هری با سوظن به دراکو نگاه کرد که با تئودور پچ پچ می کرد و گونه هایش بخاطر دویدن گلگون شده بود.
بلیز نیز به همان چیزی فکر می کرد که هری در سر داشت، دراکو مالفوی نواده اسلایترین بود!

صبح روز بعد پس از کلاس پروفسور بینز هری و بلیز در راهرو به دیواری تکیه داده بودند.
هری: اما این تالار اسرار کجاست؟
بلیز با صدای آرامی گفت:
بلیز: هیچکس نمیدونه... میگن سالازار اسلایترین اونو توی هاگوارتز ساخته و یه هیولا ازش مراقبت می کنه، پنجاه سال پیش...

ناگهان کسی به بلیز تنه زد و او را از سر راه به کناری راند. تئودور نات با چشم های شرور یخی اش ایستاد و با تمسخر به بلیز که از عصبانیت میلرزید نگاه کرد.

دراکو نیز در کنارش ایستاد، به هری نزدیک شد.
دراکو: چیه پاتر؟ درباره ی تالار اسرار کنجکاوی؟ نترس! متاسفانه هیولای اسلایترین با تو کاری نداره چون از بخت بد من، تو گند زاده نیستی!

هری چشم هایش را در حدقه چرخاند و همراه بلیز کمی از آنجا دور شدند، آنها در این موقعیت بد قلعه به دنبال دعوا نبودند.
طبق معمول چندین نفر دور دراکو و تئودور حلقه زدند تا به بلوف هایشان گوش کنند.

دراکو با اغراق از تالاری بزرگ و مخوف صحبت می کرد و به دانش آموزان غیر اصیل هشدار می داد.
دراکو: بعد از چندین سال سالازار اسلایترین قدرتمند با دیگران برای انتخاب دانش آموزا به اختلاف افتاد... اون عقیده داشت باید از خانواده های اصیل جادوگری انتخاب بشن...

کراواتش را سفت کرد و با غرور اصیل زاده بودنش را به رخ دیگران کشید.
دراکو: بعد از اینکه اختلافات بین اسلایترین و گریفیندور بالا گرفت سالازار از مدرسه رفت اما افسانه ای میگه که اسلایترین یک تالار مخفی در قلعه باقی گذاشت که فقط نواده اصلی اسلایترین میتونه اونو باز کنه...

تئودور به میان حرفش پرید و ادامه داد:
تئودور: فقط نواده واقعی میتونه موجود وحشتناک درون حفره رو آزاد کنه تا قلعه رو از شر گند زاده ها راحت کنه!

اکثر دانش آموزان از ترس به خود لرزیدند اما دراکو و تئودور با صدای بلند شروع به خندیدن کردند، کراب و گویل نیز به طرز احمقانه ای می خندیدند.
پانسی که هیچ از داستان مسخره آنها خوشش نیامده بود گفت:
پانسی: آقایون اصیل زاده میشه بگید این موجود وحشتناک چیه؟

دراکو ادای جدی بودن درآورد و دوباره در نقش فرو رفت.
دراکو: اون یه هیولای بزرگ و اسطوره ایه و فقط به دست نواده اسلایترین مهار میشه! هیچ کدوم از کسانی که اونو دیدن زنده نموندن تا توصیفش کنن پارکینسون...

Descendant of Slytherin [drarry]Where stories live. Discover now