S 2-14

2.2K 615 225
                                    


ده دقیقه ای میشد که چانیول رفته و بکهیون رو روی پل سنگی تنها گذاشته بود.
پسر کوچیک  بین موندن و رفتن گیر کرده بود. چشمهاش از این راه دور مات قصری بود که توی آتیش میسوخت. پاهای سستش رو حرکت داد تا دنبال چانیول بره که همون لحظه نفس نفس زدن کسی از پشت سر، متوقفش کرد. به عقب برگشت. نگاه نگرانش روی دختر الف و لشکر شروری از اروک و ترول ها که پشت سرش بودند، نشست.

یونا روی پاهاش خم شده و نفس های عمیق میگرفت، به محض بالا اومدن نفسش صاف ایستاد و اخم کرده پرسید
- یولی کجاست؟! قرار بود اینجا همدیگه رو ببینیم! همونطور که خواسته بود بیشتر شرورها رو همراهم آوردم...خدمتکارا فرار کردن و رفتن پیش اصیل هایی که بهمون حمله کردن ...

بکهیون نگاه وحشت زده شو از یونا به سمت قصر سرخ از آتش برد. اون چانیول رو‌مجبور کرد بره دنبال یونا!
- فرستادمش دنبال تو...

با ترس جواب دختر رو داد. یونا نگران به بکهیون نزدیک شد

- چی؟! تنها رفت؟!

به لحظه نکشید که بکهیون همزمان با یونا سمت قصر دوید و از ته حنجرش فریاد کشید

- چان...چان برگرد...چانیول برگرد یونا اینجاست...

فریاد های وحشت زده یونا و التماس هاش برای برگشتن چانیول از خودش بلندتر بود!
صدای پای شرورهایی که پشت سرشون میدویدند رو میشنید ولی براش مهم نبود. الان تنها چیزی که مهم بود چانیول رفته بود.
تندتر دوید و ندید که دختر الفش توسط سلادن ترول گرفته و به سمت مسیری مخالف برده شد...

*****************

جمعیت سیصد نفره ای از هر شش گونه اصیل ها دور تا  دور قصر رو محاصره کرده بودند. با دیدن الف جادوگر تنهایی که به سمت قصر برمیگشت مسیر نگاهشونو از قصر به آتش کشیده، به پسر قد بلند دادند.

شرورهای انگشت شماری که توی محوطه باقی مونده بودند اعم از ایلاف فرمانده اورک، سمت ارباب تاریکی دویدند و دور الف حلقه زدند تا از اربابشون محافظت کنند.
ارباب تاریکی با رسیدن به یک متری جمعیت نیم نگاهی به قصری که چیزی تا فرو ریختنش نمونده بود، انداخت. اخمش غلیظتر شد و هاله تاریکی دورشو ‌گرفت. این سیمای جدید، ترسناکتر نشونش میداد.

صدای سرد جادوگر واضح به گوش جمعیت سلاح و مشعل به دست بدست رسید

- به چه جراتی به قصرم حمله‌ کردید، باید اینو یه اعلان جنگ در نظر بگیرم؟!

الف جادوگر با گفتن این حرف خونسرد به جمعیت جلوش خیره شد.

- ما اون پسر گرگینه رو به عنوان لونای کل قبول نداریم!

Dark LunaWhere stories live. Discover now