29

2.5K 646 114
                                    

رابطه جنسی وقتی لذت بخشه که هر دو طرف با میل و اشتیاق بخوانش...
این تعریف الان دو پسر در هم تنیده بود! تمام رابطه های قبل، یا پسر کوچیکتر راضی نبود و یا پسر بزرگتر با نفرت انجامش میداد...
اما الان که دو پسر با آرامش و قلب هیجان زدشون لباس های اضافی رو از تن همدیگه در میاوردند، میدونستند این سک س قراره پر لذت ترین رابطه شون باشه!
هر دو اشتیاق داشتند و هر دو استرس.
استرس اینکه چطوری بتونن بیشترین لذت رو به طرف مقابل بدن...

لباس ها به‌کناری پرت شد. حالا هر دو برهنه رو به روی هم روی تخت نشسته بودند
پسر کوچیکتر دستاشو دو طرف صورت مردونه چانیول گذاشت نگاهشو به لبهاش داد. با شست صورت پسر رو نوازش داد
- خیلی استرس دارم...

بکهیون به آرومی با دزدیدن نگاهش از چشمهای چانیول چیزی که تو دلش بود رو اعتراف کرد.
پسر بزرگتر کف دستشو روی کمر بکهیون گذاشت و نرم به سمت گودی کمرش حرکت داد
- چرا؟!
بکهیون دستاشو از صورت چانیول جدا و دور گردنش حلقه کرد. جلوتر اومد لبهاشو به صورت پسر بزرگتر چسبوند بعد بوسه ای به سمت استخون فکش حرکت کرد
- میترسم این رابطه انقد برام دوست داشتنی بشه که دیگه نتونم یه لحظه هم بدون تو بمونم...

بوسه ای روی فکش زد
- میترسم بعد این رابطه جوری بهت وابسته شم که حتی یه اخمت منو به دیونگی برسونه...

صورتشو توی گردن پسر سکوت کرده فرو کرد. زبونشو روی گردنش گذاشت و لیسی تا چونش زد
- میترسم بعد این رابطه انقد که من میخوامت تو منو نخوای...

چانیول کمر پسر کوچیک رو نوازش کرد و مکی از گردنش گرفت. با صدای بم شدش دل بکهیون رو لرزوند
- خوبه که بترسی لونا! چون من همینو ازت میخوام...میخوام بدون من یه لحظه هم نتونی تنها بمونی...میخوام همیشه راضی نگهم داری...میخوام توی تب عشق من بسوزی...

+18

بکهیون با فشار بدنش چانیول رو به پایین هل داد، پسر بزرگتر بدون مقاومت روی تخت دراز کشید و بلافاصله بکهیون رو روی خودش کشوند. دستش رو توی موهای مشکی بکهیونی که مک های ملایمی از پوست گردنش میگرفت، فرو کرد. قلبش میلرزید!
رفتار و حرفای الان بکهیون همون چیزی بود که زمانی دلش باهمه وجود میخواست.

بکهیون همراه مارک کردن چانیول از حرکت دستی که روی کمر و پهلوش نوازش وار در رفت و آمد بود لذت میبرد. بدن عضله ای پسر وسوسه اش میکرد با انگشت و زبونش تک تک ماهیچه های برجسته توی دیدشو لمس کنه! از اینکه چانیول بدون حرف یا حرکتی گذاشته بود به کارش ادامه بده ذوق زده بود.  چون روزهای قبل فقط چانیول بود که حق این کار رو داشت اونم با خشونت و نفرت...
بوسه های زیادی روی سینه پهنش زد. با زبون خالکوبی های سیاه رو دنبال میکرد نقطه اتصال چند رگه رو با هوس زیاد شده اش میبوسید و مک میزد. زبونشو به نوک سینه چانیول کشید و پشت سرهم مکیدش. با کارش دست چانیول به چنگ محکمی توی موهاش تبدیل شد سر پسرک رو بیشتر به خودش فشار داد.
بکهیون با وسواس زیادی انقد به مکیدن ادامه داد تا صدای ناله های بم چانیول رو دربیاره.
و بلاخره موفق شد!
خودشو از روی بدن ورزیده زیرش، پایین تر کشید و صورتشو به شکم عضله ای چانیول چسبوند، لبهاشو به طرز هوس انگیزی روی ماهیچه های سفت و برجسته اش حرکت داد.
چانیول تحریک شده بازوهای پسر پایین رفته رو گرفت و بدنشو انقد بالا کشید تا باسنش روی عضو سختش قرار بگیره. دستشو پشت گردن بکهیون گذاشت و صورتشو جلو کشید مکی از تاج لبش گرفت همونجا غرید

Dark LunaWhere stories live. Discover now