تو آشپزخونه بودم که صدای زنگ گوشیم که روی اوپن بود رو شنیدم.
کفگیری که داشتم برای درست کردن املت استفاده میکردم کنار گذاشتم و تلفنو برداشتم.
از گروه چتی که اسمش "باسن" بود پیامی اومده بود که بهم بگه کامپیوترم رو روشن کنم تا وقتی لوهان آماده شد ویدیو چت کنیم.
سریع تخم مرغ هارو ول کردم و با عجله به سمت اتاق نشیمن رفتم و مکبوکم رو برداشتم، چیزی که تونسته بودم خودم پول کافی برای خریدش پس انداز کنم.
دستگاه طوسیو روی اوپن گذاشتم و با صبر منتظر روشن شدنش بودم درحالی که چشمام روی تخم مرغ ها بود.
برنامه ی اسکایپ رو باز کردم و برای سوهو پیام فرستادم که بدونه که حالا که من همه چیو روشن گذاشتم میتونه بهم زنگ بزنه.
نون های تست از تستر پریدن بیرون و من سریعا اون هارو کَره ای کردم و بشقابم و با اسنک پر کردم.
مامانم در بیمارستان مشغول مراقبت از چنتا مریض بود، شامشو زودتر با خودش به خونه آورده بود وقتایی که من معمولا ناهار میخورم که دلیلش همینه که من حالا یه وعده ی بزرگ رو از دست میدم.
"هی بک!" کیونگسو به دوربین لبخند زد، دست چپش رو سمت دوربین تکان میداد.
من میخندیدم و دنبال جایی برای نشستن بودم." آهای سو، چه خبرا؟"
پسری با موهای تیره ی رنگ شده که روی صفحه ی نمایش بود، کمی حرکت کرد به من اجازه داد که پشتشو ببینم.
لوهان تنها کسی تو اتاق بود که موهاش به رنگ بلوند بود و با بقیه تضاد ایجاد کرده بود.در حال حاضر داشت با سوهو و تائو حرف میزد، حرکات دستش مشابه با روشی بود که مردم وقتی میخوان برای نشستن هواپیما کمک بگیرن ازش استفاده میکنن.
"به اون اندازه که میبینم خوب نیست"
کیونگسو سرشو به عنوان رضایت تکون داد، دستاش با حالتی که انگار شکست خورده به سمت موهاش رفت.
"من باهاشون صحبت کرده بودم و انتخاب شخصیم لباس مشکیه بود ولی لوهان گفت که رنگ های روشن و براق میخواست"
وقتی سر خوردن تخم مرغ ها ملچ ملوچ میکردم ابروهامو بالا انداختم، بعد از قورت دادنش به کیونگسو گفتم که دوربینو ببره اونور تر که بتونم لباس و وسایلا رو روی تخت و ببینم. اون دقیقا همونطوری که ازش خواستم انجامش داد و من یه صحنه ی خیلی خوب از لباس ها دیدم
."خیلی خب اون فقط قراره بره سینما پس من میگم هر چی راحت تر بهتر"
دوربین به عقب حرکت کرد و من یه بار دیگه با چشم های بزرگ کیونگسو رو به رو شدم.
"خب باید درمورده لباس چیکار بکنیم؟"
"یک شلوار مشکی ساده، تی شرت سفید، یه گردنبند زنجیری بپوش و اون ژاکت چرمیه مشکی رو تنت کن و موهاتو یکم پوش بده و اونو با چکمه های بلنده سفید مشکیت بپوشش یا اگر اون چیزی نیست که دوست داری با شلوار جین عوضش کن و ژاکت قرمز و آبی و زرد رو اضافه کن"
سکوتی که بعد از ویدیو کال بوجود اومد با افتادن تخم مرغ ها روی تست شکسته شد و بعد صدای خرد شدنش موقع خوردنم رو به دنبال داشت.
"در حقیقت ایده ی بدی نیست" لوهان در حالی که سمت کیونگسو کسی که هنوز لپ تاپ تو دستاش بود می رفت، گفت.
لوهان بهم لبخند زد و سرشو تکان داد.
تائو درحالی که جای لوهان رو که چند دقیقه پیش وایساده بود گرفت ، گفت :
"من آرایششو انجام میدم ولی مطمئن نیستم چیکار کنم بک"
"آسون بگیر تائو، یادت باشه سهون باید فکر کنه که این قرار فقط برای رفتن به سینماست ، لوهان قرار نیست به بار و کلاب بره"
از اینکه از ته دل خندیدنشو میدیدم و اینکه منظورمو فهمید خوشحال بودم . فقط یه آرایش ساده که به صورتش رنگو رو بده.
همونطور که سرجام نشستم،به دوستام که روی لوهان کار میکردن نگاه میکردم لوهانی که روی صندلی روبه روی دوربین رو به من قرار گرفته بود،نا خودآگاه لبخند زدم. قرار بود بزودی اونارو ببینم و نمیتونستم تا سه هفته صبر کنم.
تلفنم که روی اوپن نزدیک خودم گذاشته بودم زنگ خورد که نه تنها توجه من بلکه همه رو جلب کرد.
ریل دامبو: خب عزیز ما آماده رفتنه
سوهو که مشغول درست کردن موهای لوهان بود متعجب شد و از پشت لوهان به دوربین نگاه کرد
" فقط چانیول..." چت رو باز کردم تا فورا بهش جواب بدم.
من اهمیتی نمیدم : بهش بگو یکم صبر کنه باید نزدیک به 6 باشه
ریل دامبو: 5:55؟
من اهمیتی نمیدم : عالیه😁
ریل دامبو : خوبه بهش میگم😉
"خب تو و پسر عاشقمون درباره ی چی حرف میزدید؟"
مینسوک پرسید قلبم به تپش افتاد وقتی صداشو شنیدم. به صفحه نمایش نگاه کردم و متوجه شدم به ویدیو چت اضافه شده. پس زمینه نا آشنا بنظر میرسید ولی میدونستم که تو اتاقه.
"هیچی ، اون فقط ازم پرسید که اگه امروز خوبم یا نه.از وقتی دوروز پیش درمورد دارا بهتون گفتم همش داره میپرسه"
تائو : "خیلی خوبه که اون نگرانت میشه" دست هاش وقفه چندلحظه ای از آرایش لوهان گرفتن و در عوض به روی سینش منتقل شدن.بخاطره کاری که کرد بهش چشم غره رفتم ولی بعد از دیدن اینکه اون صحنه از بین رفت خوشحال شدم.
سوهو چند قدم به لپ تاپ نزدیک شد و صدا زد : "مین؟"
ابروهاش تا نزدیک مرکز پیشونیش اومده بود. "دقیقا کجایی؟"
دیدم که گونه های مینسوک قرمز شدن.
"خب راستش بخاطر همین به ویدیو چت اومدم"
ناخودآگاه متوجه شدم کخ سینس تقریبا داره مشخص میشه طوری که انگار یه نفر پتو رو داشت پایین میکشید
" من تو خونه چنم"
پوزخندی زدم و سریعا به سمت دیگه صفحه خیره شدم. دوستام که مشغول کمک کردن به لوهان بودند همشون بی حرکت مونده و دهناشون باز مونده بود.
سوهو به خودش اومد و گفت: "آخرین بار تو خوابگاه دیدمت"
"چن اومده بود که منو ببینه که بهم بگه لازمه باهام صحبت کنه"
مینسوک قبل از اینکه دوباره حرف بزنه روی تخت جا به جا شد "اون منو اینجا آورد و خب حالا اینجا باهمیم"
پرسیدم : "شما دوتا بازم سکس کردین درسته؟"
مینسوک با ناله گفت : " 5 نوبت، باسنم سر شده" و یبار دیگه جا به جا شد
" 5 نوبت؟!؟!"
غرغر کنان برگشتم که به سوهو نگاه کنم که دیدم اون کاملا شوکه شده. صدای بلندش دیگه منو غافل گیر نمیکرد.
"اره من فقط غافل گیر شدم که اون پتانسیلشو داشت"
"باشه بس کن"
با استرس دستمامو گذاشته بودم روی گوشام "اگر میخواستم بدونم روابط جنسیت چجوری پیش میده فیلمشو میگرفتم و میذاشتم تو سایت پورن ولی اینکارو نکردم پس دیگه راجبش حرف نزن."
صدای خنده مضحک تائو اسپیکرها رو پر کرد، بطور اتوماتیک لبخندی رو صورتم ظاهر شد. و در نهایت همه از خنده ی مسخره ی تائو خندشون گرفت. هرچند مینسوک خودشو زیره لحاف هایی که روی تخت بود قایم کرده بود ولی بیشتر شبیه این بود که از خجالت درحال مردن بود.
یک صدای تلفن بلند فضای آشپزخونه رو پر کرد که مجبورم کرد با اعضای گروه خداحافظی کنم و جواب بدم.
"سلام مامان"
"سلام عزیزم، فقط میخواستم زنگ بزنم حالتو بپرسم ببینم خوبی؟"
"اره خوبم، همین الآن با پسرا ویدیو کال داشتیم"
"بذار حدس بزنم باسن ها؟"
با ناله گفتم"مامان ما باسن نیستیم"
"باشه پسرم البته حالا هرچی، الان زمان استراحتمه ولی باید یکم بیشتر بمونم مشکلی برات پیش نمیاد تا وقتی بیام خونه؟"
سرم و تکون دادم "اره من مشکلی ندارم، لولو امشب قراره با سهون بره سر قرار، البته اون هنوز نمیدونه."
درحالی که لبخند میزدم صدای خنده ی مامانم گوشامو پر کرد. "داری دوباره از اون حیله های دلالیه ازدواجت استفاده میکنی؟"
خندیدم "شاید"
"خیلی خب عزیزم، باید برم بعدا میبینمت باشه؟"
"باشه فعلا مامان"
"فعلا عزیز دلم"
قطع کردم و به آرومی گوشیمو گذاشتم تو جیبم. امشب قراره تو خونه تنها باشم ، چیکار باید بکنم؟
بلند شدم و ظرفارو شستم و گذاشتمشون کنار سینک تا خشک بشن.احساس کردم باید فیلم بببنم پس کمی پاپ کرن داخل مایکروویو درست کردم و تا زمانی که گروه چت فعال بشه خودمو مشغول کردم.
بالاخره تصمیم گرفتم فیلم سینمایی "سریع و خشن" رو که وین دیزل و پال واکر جزو ستارگانش هستن ببینم. پرده هارو کشیدم و روی مبل نشستم و پتو رو روی خودم کشیدم. با ظرف پاپ کرن روی پام و گوشیم کنار اون فیلم رو شروع کردم.
چت گروهی:
شیطان سو: *عکس ضمیمه شد*
تو استایلم نیست: واوو..
ناگت مرغ برای زندگی: این لوعه؟
ریل دامبو: کی دیگه تو این گروه موهای بلوند داره؟
بزار بخوابم : سهون و من
تمام داراییم پوله: منظورش این نبود لی
بزار بخوابم : اوه اون منظورش از گروه باسن بود؟
ریل دامبو : من هیچوقت همچین چیزی نگفتم
مینی : من یه باسن نیستم!
من اهمیتی نمیدم : ولی باسنت بعد از 5 نوبت درد میکنه
پادشاه بابل تی: 5 نوبت؟!؟!
تو استایلم نیست: من و چانیول صدای پریدن میشنیدیم ولی زیاد بهش توجه نکردیم
ریل دامبو: من میخوام برم به یه خوابگاه متفاوت
ماشین وحشت: اوپس شرمنده
جیمز پاندا: تقریبا 6!!
شیطان سو: ممنون از شیطان
دیوث من مردونم : آیا طبیعیه که بگم من عصبیم؟
من اهمیتی نمیدم : اره حتما تو اجازه داری عصبی باشی یه آدم کاملا جذاب داره میاد که باهات بره سر قرار
پادشاه بابل تی از گروه لفت داد
تمام داراییم پوله: هاه عجیبه
شیطان سو: سهون کجا رفت؟
ریل دامبو: اون یچیزایی درباره ی خانواده گفت
ناگت مرغ برای زندگی: واقعا چون اون یچیزه دیگه بهم گفت
من اهمیتی نمیدم : خیلی خب کای
اون حتما خیلی کارا برای انجام دادن داره
ناگت مرغ برای زندگی : اوه آره!
درسته خیلی چیزا تو ذهنشه
تو استایلم نیست: باشههه؟
جیمز پاندا: همه مشغول چه کارین؟
بزار بخوابم : کارت بازی کردن
تمام داراییم پوله: کارت بازی با لی
ماشین وحشت: من نمیگم
مینی: منم
من اهمیتی نمیدم : آیا شما دوتا واقعا میخواین برین سر کار درحالی که دارین به ما پیام میفرستید؟!؟!
مینی: ...
نه؟
ماشین وحشت گروه را ترک کرد!
مینی گروه را ترک کرد!
ناگت مرغ برای زندگی: کثافتا!
ریل دامبو: من فقط رو مبل لم دادم
تو استایلم نیست: من تو اتاقم دارم تلوزیون نگاه میکنم
ریل دامبو: با تائو
جیمز پاندا: فکر کنم دیگه لازم نیست بگم
ناگت مرغ برای زندگی: من دارم ناگت میخورم!
شیطان سو: منتظر لوهانم که محضر منو ترک کنه
دیوث من مردونم : از استرس دارم میمیرم
من اهمیتی نمیدم : خب من دارم فیلم نگاه میکنم
ریل دامبو: چی نگاه میکنی؟
من عصبانی نیستم: سریع و خشن 6
ناگت مرغ برای زندگی: بقیشو دیدی؟
من اهمیتی نمیدم : نه کای ندیدم تصمیم گرفتم از آخر به اول ببینم
ناگت مرغ برای زندگی: میتونستی فقط بگی نه..
من اهمیتی نمیدم : میدونم، متاسفم
شیطان سو: یه نفر همین الان درمونو زد..
من اهمیتی نمیدم : واقعا؟
ریل دامبو: احتمالا کسیه که با لوهان میره سر قرار
دیوث من مانلیم: ااا بک؟!
تمام داراییم پوله: کسی هست بره درو باز کنه؟!
بزار بخوابم: بزارید جیسو بیاد تو بچه ها!!
ناگت مرغ برای زندگی: ولی هنوز 6 نشده
تو استایلم نیست: اون کلا 5 دقیقه زودتر اومده؟
شیطان سو: اون هنوز داره در میزنه
من اهمیتی نمیدم : شاید بس کنه اگر درو باز کنید
دیوث من مردونم : من باز میکنم
جیمز پاندا: مراقب باش اون مرد ممکنه بکشتت
شیطان سو: چرا سهون مثل اسکلا ایستاده دمه در؟
ناگت مرغ برای زندگی: .... امکان ندارهه!!!
من اهمیتی نمیدم : اون اینکارو کرد!!!
ریل دامبو: پسره خودمهه!!!
تو استایلم نیست: صبر کنید چانبک شما دوتا چه غلطی کردید؟
ریل دامبو: راستش لوهان قرار نبود بره سر قرار فقط گفت که میخواد حسادت سهونو برانگیزونه ولی بجاش من سهونو مجبور کردم بره و لوهانو ببره سر قرار
من اهمیتی نمیدم : چانبکک؟!؟! دیوث فازت چیه؟! بکیول میشه
شیطان سو: نمیدونم از چی بیشتر شوکه بشم ، اینکه سهون اومده لوهانو ببره بیرون یا اینکه بکهیون تایید کرد اون و چانیول یه چیزی بینشون هست؟
من اهمیتی نمیدم : من اینکارو نکردمم
تمام داراییم پوله: آآاا تلفیق اسم
ریل دامبو: در حقیقت انجامش دادی عشقم
من اهمیتی نمیدم : من بکیولو بیشتر از چانبک دوست دارم
تو استایلم نیست: اووه...
من عصبانی نیستم: با این اسما من و چان احمق قرار نیست چیزی بینمون باشه!!
ریل دامبو: هنوز
من اهمیتی نمیدم : ...
جیمز پاندا: اوووو جالبه...
من اهمیتی نمیدم : اره!
ناگت مرغ برای زندگی: برای خودت گودال کندی بک
من عصبانی نیستم: قبر خودمه...
ریل دامبو: فعلا نمیتونی بمیری پرنسس
من اهمیتی نمیدم: چراا اونوقت؟!
ربل دامبو: ما بازهم باید همدیگرو ببینیم، باید کاری کنم که عاشقم بشی، باید تورو از پا دربیارم ، باید بهت پیشنهاد ازدواج بدم، باید بچه دار شیم، باید ازدواج کنیم و من باید تا آخر عاشقت بمونم
من اهمیتی نمیدم: همین حالا یذره تو دهنم بالا آوردم
ریل دامبو: اوه خفه شو ما جفتمونم میدونیم ازش لذت بردی
من اهمیتی : دروغه!
ریل دامبو: شیرین ترین دروغ در جهان عزیزم
من اهمیتی نمیدم : من یه دروغگو نمیخوام
ریل دامبو: بزار بهت بگم چی تو سرم می
گذره متاسفم نمیتونم اون آدم باشم زیاد توقع نداشته باش، من میترسم که شروع کنم
من اهمیتی نمیدم : این چیزیو عوض نمیکنه
ریل دامبو: چیو عوض نمیکنی عزیزم؟
من عصبانی نیستم: اینکه دوست دارم و این۴چیزا
ریل دامبو: اگر میخوای به تظاهر کردن به اینکه بهم حسی نداری ادامه بدی، ادامه بده من میدونم که روراست نیستی و باهاش مشکلی ندارم عشقم
من اهمیتی نمیدم : اَییش
تو استایلم نیست: دروغ های شیرین از اکسو
پاندا جیمز: اون کسی که این رپ و خونده واقعا باحاله
تو استایلم نیست: در حقیقت صدای چانیول وقتی رپ میخونه خیلی شبیهش میشه
من اهمیتی نمیدم: اون رپ میخونه؟
ریل دامبو: بخاطر کلاس موسیقی که اینجا میرم اینکارو کنم
من اهمیتی نمیدم : تو کلاس موسیقی میری؟
ریل دامبو: موسیقی و طراحی داخلی
من اهمیتی نمیدم : امکان نداره...
ریل دامبو: چه خبر گل آلاله؟
من اهمیتی : کلاسامون یکیه...
شیطان سو: اونا رفتن سر قرارشون!!
ناگت مرغ برای زندگی: واقعا؟! سهون و لوهان؟؟؟
شیطان سو: اره اونا رفتن!!
تو استایلم نیست: بالاخره!!
پاندا جیمز: به نظر میرسه جفت های بکهیون واقعا به هم میخورن
من اهمیتی نمیدم : اره...منم همین حدس و میزنم
ریل دامبو: کی برمیگردی مدرسه؟
تمام داراییم پوله: من تو پاسور لی رو بردم
من اهمیتی نمیدم :پس فردا
بزار بخوابم: تو تقلب کردی
چجوری هر چهارتا شاه دستت بود؟!
تمام داراییم پوله: جادو
شیطان سو: من کتاب جادوی سیاهمو بهش دادم
پاندا جیمز: این یه نشانس واسه فرار کردنمه
تو استایلم نیست: جادوی سیاااه؟!؟!؟!
ریل دامبو: اوه...؟
پاندا جیمز گروه را ترک کرد!
تو استایلم نیست گروه را ترک کرد!
دیوث من مردونم گروه را ترک کرد!
تمام داراییم پوله: کیونگسو بهت گفتم که اون لعنتیو تو خونم نمیخوام!!
شیطان سو: ما باهم زندگی میکنیم؟؟
من اهمیتی نمیدم: پوووف!
ریل دامبو: 😂😂
بزار بخوابم: من گیج شدم سوهو جادوی سیاه داره؟!
تمام داراییم پوله: نه ندارم لی اون فقط داره شوخی میکنه بیخیال بیا بازیو تمومش کنیم
تمام داراییم پوله گروه را ترک کرد!
بزار بخوابم گروه را ترک کرد!
من عصبانی نیستم: و بعدش ۴ نفر بیشتر نموندن
شیطان سو: نوچ من و کای قرار داریم
ناگت مرغ برای زندگی: شرمنده مکنه!!
ناگت مرغ برای زندگی گروه را ترک کرد!
شیطان سو گروه را ترک کرد!
ریل دامبو: فقط ما موندیم؟
من اهمیتی نمیدم : اینجور که معلومه اره...
ریل دامبو: میتونم تا پی وی همراهیت کنم؟
من اهمیتی نمیدم: هاهاها چرا که نه
ریل دامبو: * بازوشو مثل یه جنتلمن میاره جلو*
من اهمیتی نمیدم: هاهاها تو دیوونه ای * دستم و دوره بازوت میپیچم*
ریل دامبو: خوب برای تو اره
من اهمیتی نمیدم: اَیش ><
ریل دامبو: قرمز شدیی؟
من اهمیتی نمیدم : نه
منظورم اینکه نه نشدم
ریل دامبو: باشه کلوچه بزن بریم
*به پی وی راهنماییت میکنم*
یک پیام جدیو از ریل دامبو!
من اهمیتی نمیدم : هاها
سلام بيبي ها ووت و كامنت يادتون نره 🌸🌿
YOU ARE READING
Private message 💌
Humorترجمه فیک جذاب و کیوت Private message 💌 🖇https://my.w.tt/c05QcmeuaU 📎Genre : texting, humor ✒Author : @April_girl02 ✒Translator : cbzkyp کاپلشم چانبکه و البته کاپلای دیگم هستن ❤ این فیکشن به صورت چت می باشد😁 _________ "بکهیون یه خوره ی کامپی...
