part18

443 41 0
                                    

(Writter POV)
به سمت اتاق سویون حرکت کرد و اونو روی تخت گذاشت و مقابلش ایستاد
سویون چشماشو باز کرد و به صورت بی حسش خیره موند
جعبه کوچکی رو از جیب پالتوش بیرون آورد و روی پاتختی کنار تخت گذاشت

کریس: وقتی تنهایی بهش گوش کن

بدون هیچ حرف دیگه ای از اتاق خارج شد و به سمت سالن اصلی عمارت رفت تا از اونجا خارج بشه اما با دست جونگ کوک که تازه به هوش اومده بود متوقف شد...

جونگ کوک: توی خونه من چه غلطی میکنی؟؟؟

با شنیدن صدای بلند اون جوابی نداد و با پوزخند به طرفش برگشت

کریس: بهتر نیست به خاطر نجات دخترت از تجاوز ازم تشکر کنی آقای جئون؟!

با این حرف عصبانیت مرد مقابلشو دوبرابر کرد

جونگ کوک: اینجا قلمرو منه و جایی که تو ایستادی خونه منه...بهتره بزرگ تر از دهنت حرف نزنی

کریس: اونوقت میخوای به منم تجاوز کنی؟!

جیمین: بسه دیگه!

کریس: دخترت دنبال چیزی میگرده که تمام این سالها هیچکدومتون نتونستین بهش بدین...پس باید بزاری خودش پیداش کنه! روز بخیر

سویون جعبه رو از روی میز برداشت و باز کرد...داخلش یه فایل صوتی و هندزفری بود
هندزفری رو داخل گوشش گذاشت و فایل رو پلی کرد
بعد از تموم شدنش به سمت سالن رفت و حرف های پدرش با کریس رو شنید
به طرفشون رفت...
کریس با صدای سویون متوقف شد

سویون: صبر کن

نزدیک تر رفت و بین اونا ایستاد و به پدرش خیره شد

جونگ کوک: برام مهم نیست تا الان چقدر هممون تلاش کردیم برت گردونیم...اما اینو بدون که اگه الان از عمارت بیرون بری دیگه حق نداری برگردی!!!

بدون هیچ حرفی پشت سر کریس از عمارت خارج شد...

(Soyeon POV)
تمام مدت در سکوت حرکت کردیم تا به جنگل رسیدیم
زیر درخت چناری دراز کشیدیم و به آسمون خیره بودیم
بالاخره سکوت رو شکستم...

سویون: منظورت چی بود؟

کریس: همیشه هرکس از چشمم میفته دورشو خط میکشم...مطمن باش اگه تو هم این کارو کنی از اینجا میرم

سویون: حتی معلوم نیست زنده میمونم یا نه

کریس: تو از مرگ برگشتی

سویون: آره،اما وقتی اورسلا ناپدید شد پس امکانش هست که من بازم برگردم

کریس: مشکل همه ما اینه که نمیتونیم همه چیزو به زبون بیاریم

سویون: پس بیا فراموشش کنیم

کریس: پیشنهاد خوبیه

سویون: برنامت چیه؟

Don't call me angel(seoson1) [Completed]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang