part17

408 40 1
                                    

(Writter POV)
تمام مدت به دنبال جیمین گشت اما کوچکترین اثری ازش پیدا نکرد
شاید باز هم اشتباه کرده بود
و باید تاوان اشتباهشو میداد...
به گذشته فکر میکرد،قبلا تنها مشکلشون راه فرار و پنهان شدن از دست اورسلا بود
اما الان از چی فرار میکرد؟
از خودش؟
به چی پناه میبرد؟
به کسی که ممکنه همین الان ازش متنفر شده باشه؟
خودش هم نمیدونست...
و با این افکار تمام طول جنگل رو طی میکرد...

(Jin POV)
سویون از حموم برگشته بود...با لباس های تمیزی که براش آوردم روی تختش نشستم
مشغول خشک کردن موهاش بود و توی آیینه بهم نگاه میکرد

سویون: تا جایی که فهمیدم تو بزرگترین عموی منی درسته؟!

جین: همینطوره

سویون: پس اون مردی که توی سالن دیدم کیه؟

غیر مستقیم به نامجون اشاره میکرد

جین: برادرم...سومین پسر خانواده

سویون: پس اونم عموئه

سرمو به نشونه مثبت تکون دادم

سویون: اونا برای چی رفتن؟ جیمین از دیدنم خوشحال نشد این برای اون امکان نداره...این مدت چه اتفاقاتی افتاده؟

نمیدونستم چه جوابی باید بهش بدم
به طرفم اومد و کنارم روی تخت نشست

سویون: شاید جوابی نداشته باشی ولی من میبینم که همه چیز عوض شده

جین: فقط تو میتونی درستش کنی

سویون: من؟؟

چیزی نگفتم و به دیوار مقابلم خیره شدم

سویون: چه کاری باید بکنم؟

به طرفش چرخیدم و بهش نگاه کردم

جین: این یه طلسم عشق کاذبه

سویون: طلسم عشق کاذب؟ این دیگه چیه؟

جین: نمیدونم کی این کارو کرده اما متاسفانه الان پدرت عاشقت شده و جیمین اینو فهمیده

سویون: باورم نمیشه

جین: قبل از اینکه اوضاع بدتر بشه باید درستش کنیم

سویون: جیمین کجاست؟

جین: پیش مین یونگی!

سویون: آخرشم نفهمیدم این کیه

جین: شکارچی سایرن!

سویون: چی؟؟؟

جین: کسی که نامجونو کشت مین یونگی بود

سویون: پس اونم مثل من از دنیای مردگان برگشته؟

جین: درسته

سویون: باید چیکار کنیم؟

جین: یه راهی هست اما ریسکش خیلی بالاست

سویون: چه راهی؟

جین: با یه تار مو از تو میتونم یه بوی شبیه سازی شده درست کنم

Don't call me angel(seoson1) [Completed]Where stories live. Discover now