(Jungkook POV)
جیمین استرس زیادی داشت مدام طول سالن عمارت رو راه میرفت
بالاخره در باز شد و سوکجین به همراه دختری که پشت سرش بود وارد سالن شدنسوکجین: آوردمش
جیمین چند قدم جلوتر اومد و اون دختر صورتشو نشون داد
با دیدنش تعجب کردمجونگ کوک: تو؟!
سوکجین: میشناسیش؟
جونگ کوک: همون کسیه که چند روز پیش توی عمارت دیدم اما بعد فرار کرد
سوکجین: باید حرف بزنیم
همگی به طرف کاناپه رفتیم و نشستیم
جیمین: خب؟!
سوکجین: هرچی که میدونی رو باید بگی سویون
سویون: چیزی برای اثبات حرفام ندارم
سوکجین: فقط حرف بزن
سویون: اون شب حالم خوب نبود...وقتی برگشتم روبی رو دیدم که داره با جیمین حرف میزنه...جیمین همه چیزو میدونست...من ازش فرار کردم و توی باغ با چاقو به روبی ضربه زدم و اون مرد
جیمین: اون دختر زنده است
سویون: چی؟؟
جیمین: من زخمشو درمان کردم
سوکجین: اون چاقو رو از کجا آوردی؟
سویون: شب قبل کریس کسی که قبلا دیده بودمش منو پیش یه زن برد و گفت میتونه کمکم کنه...من نمیدونستم اون زن اورسلاست
سوکجین: اون چی بهت گفت؟
سویون: یه نفرین درست کرد...گفت اگه به یه آدم بی گناه صدمه بزنم قدرتم فعال میشه...و اون گفت بعد از صد روز جونگ کوک میمیره
جونگ کوک: چی؟؟؟
سویون: من از این کار میترسیدم...بهش گفتم که نمیتونم اما اون گفت باید به مالیوور برم اونوقت کسی نمیفهمه تمام اینا کار من بوده
سوکجین: و تو باهاش رفتی!
سویون: یه باتلاق وسط یه بیابون بود...من نمیخواستم برم اما اون منو پرتاب کرد
جونگ کوک: چطور تونستی از مالیوور بیرون بیای؟
سویون: تمام اون مدت اون توی سرم بود...باهام حرف میزد...میتونستم حسش کنم...اون منو اونجا نمیخواست...من قدرت مالیوور رو کم میکردم...برای همین خودش بیرون انداخت
سوکجین: عجیبه
سویون: من نمیدونستم که از ذهن و خاطرات همه پاک شدم...وقتی به خونه اومدم اون منو یادش نیومد!
با دست به من اشاره کرد
سوکجین: فقط یه راه وجود داره
جیمین: چه راهی؟؟؟
DU LIEST GERADE
Don't call me angel(seoson1) [Completed]
Fanfictionنام فیک: به من نگو فرشته فصل اول🏹 ژانر: سوپرنچرال،امپرگ،اسمات🔞 کاپل: کوکمین👨❤️💋👨یونمین وضعیت: کامل نویسنده: King Ripper🍷