"3: وقتی کراشت میخاره"

576 100 341
                                    

همچنان با پررویی تمام اپ میکنم و به چپمم
نیست وضعیت سینا(سین ها) و ووت ها و سیعما.

_________________________

لوک:
داشتم به زمانی که یه پسر بچه ی دبیرستانی بودم فکر میکردم، همون موقعایی که وقتی از مدرسه برمیگشتم، لیز یه سوپ گرم میزاشت جلوم و کلی نازم میکرد و بعد بهم میگفت حتما بخوابم تا عصر بتونم درست درس بخونم و خوابم نگیره... برام خنده دار بود اینهمهِ تغییر یهویی...
سیگارو توی جا سیگاری شیشه ای تکون دادم و بعد گذاشتنش بین لبام کام عمیق دیگه ای ازش گرفتم

برای چندمین بار توی این هشت سال به اندرو لعنت فرستادم و دود و از دماغم بیرون دادم
اگه اون حرومزاده بعد چند سال فیلش یاد هندستون نمیکرد و دوباره نمیومد سمت مامان و اذیتش نمیکرد، مامانم به سرش نمیزد سراغ مواد بره...

سیگارو با فشار دادنش به کف جا سیگاری خاموش کردم و گلومو صاف کردم، اینه ی تو اشپزخونه بهم چشمک میزد تا برم سمتش و بعداز دیدن قیافه ی داغونم دوباره حمله ی عصبی بهم دست بده، اما اون اینه بفاک رفته نمیدونست که حقه هاش قدیمی شدن و با دهن کجی کردن به من، نمیتونه توجهمو جلب کنه
از جام بلند شدم و روی مبل نشستم، موهامو با دستام بالا زدم و سرمو بین دستام گرفتم، دارم خل میشم که تو دلم با اینه حرف میزنم یا چی؟

یاد وقتایی که هرویین میزدم افتادم، یجوری بود که کاملا از حال "لوک همینگزِ" خاک برسر خارجم میکرد و تبدیلم میکرد به لوک اسکل همینگز، همونقدی که بتونم با یه اینه حرف بزنم
با یاداوری اون دوران و جمع دوستایی که باهم هرویین میزدیم، لبخند کمرنگی رو لبام شکل گرفت و به مبل تکیه دادم
حداقل اگه با بقیه معتاد باشی خیلی بهتراز اینه که تنهایی معتاد باشی

خودمو به سمت چپ مبل کشیدم و گوشیمو از روی مبل چنگ زدم، منتفر بودم وقتی پرزای مبل لای ناخونام میرفتن. مک میگفت چرا کوتاهشون نمیکنم؟ ولی دلم نمیاد، الان حس میکنم تنها عضو خوشگل تو کل ظاهرم دستامن و اگه ناخونامو کوتاه کنم همونام زشت میشن.

سعی کردم ذهن لعنتیمو از رفتن به سمت خاطره هایی که توش لیز برام لاک میزد منحرف کنم پس بلافاصله شماره ی زین و توی کانتکتام پیدا کردم و روی تماس تپ کردم

لوک: عام... هی زین! میتونی امشب برام هرویین بیاری؟ پولش هرچی بشه مهم نیس. عه؟ تا شب؟ باشه... فعلا...

تماسو با تپ کردن روی دکمه ی قرمز قطع کردم و گوشیمو سرجای قبلیش هل دادم
اخه تف من میخواستم بگم برام بیارتش که مجبور نشم اون پسره ی روانیو ببینم، بعد این میگه اگه تونستم بیارم شب بهت میگم بیای کلاب بگیریش!
به حالت قیافه خودم وقتی ادای زین و درمیاوردم با تاسف خندیدم و سرمو به چپ و راست تکون دادم....

-MisUnderstood-[LH]Where stories live. Discover now