اونها توی یه مغازه ی خیلی درب و داغون کثیف نشسته بودن و با چندش آورترین حالت ممکن ، کثیف ترین هات داگ شهر رو می خوردن و لذت می بردن.
-هی چان...
-اسم من چان نیست. اسمم چانیوله.
درحالی که سس کچاپ رو با زبونش از روی لب هاش میلیسید گفت و گاز خیلی گنده ای به دومین ساندویچ هات داگش زد.
-چان مخفف اسمت هست.
-مخفف؟
با دهن پر گفت و یه عالمه خورده نون و تیکه های کوچیک غذا از توی دهنش فرود اومدن روی میز.
بکهیون قلپ بزرگی از نوشابه اش خورد و ادامه داد.
-آره. مخفف یعنی کوتاه شده ی یه چیزی. مثلا چانیول میشه چان. بکهیون هم میشه بک. اینجوری راحت تر همدیگر رو صدا می کنیم.
-بک...
چانیول زمزمه کرد. بعد با خوشحالی از چیز جدیدی که از بکهیون یاد گرفته بود ، لبخند زد.
-می خوام یه چیز مهم راجب مهمونی بگم. یه قانونی هست که همیشه مهمونی ها رو جالب تر و بهتر میکنه.
گوش های چانیول تیز شدن و چشم هاش روی صورت بکهیون قفل بود.
-اون هم سوپرایز هست !
-سوپرایز؟
-یعنی غافلگیری. چیزی که توقعش رو نداری. مثلا وقتی یه نفر بدون اینکه بهت بگه بهت کادو میده. این میشه سوپرایز. و مردم سوپرایز رو دوست دارن.
-خب....چطوری باید یه سوپرایز آماده کنم؟
-سادست. باید چیزهایی رو پیدا کنیم که عمرا به فکر کسی برسه. اون وقت اون ها سوپرایز میشن. به همین سادگی !
تیکه ی آخر هات داگش رو خورد و صدایی از رضایت داد.
بعد هم تیکه های نون رو از روی لباسش تکوند و با چانیول از مغازه ای که هر لحظه امکان داشت بریزه رو سرشون بیرون اومدن.
-تنها چیزی که نیاز داریم چندتا ایده ی خوبه. نمی دونم مثلا یکدفعه چندتا فشفشه ی گنده روشن بشن و بعد یه عالمه آتیش بازی داشته باشیم. تازه می تونیم-
یکدفعه توسط چانیول خیلی محکم به سمت خیابون هل داده شد و افتاد وسط خیابون و طولی نکشید که ماشین مشکی رنگی با سرعت به سمتش اومد و با شدت به بکهیون زد و بکهیون چند متر اونور تر افتاد.
درد بدی توی بدنش پیچیده بود و حس می کرد استخون هاش پودر شدن. می تونست خیسی و گرمای خون رو زیر بدنش حس کنه.
چشم هاش به خاطر درد زیادی که داشت اشکی شده بودن و دیدش بلوری بود اما خیلی راحت تونست اون مو قرمز عوضی رو تشخیص بده.
-تو...یه...حرومز-
-سوپرایز شدی؟
-وات...ده...فاک...؟
![](https://img.wattpad.com/cover/197376476-288-k480086.jpg)
YOU ARE READING
𝑨 𝒑𝒂𝒓𝒕𝒚 𝒊𝒏 𝒉𝒆𝒍𝒍
Fanfiction🔥🎉🎈🔥🎉🎈🔥🎉🎈🔥🎉🎈 🔥اسم: پارتی داخل جهنم 🔥ژانر:کمدی،تخیلی،رومنس 🔥کاپل:چانبک، کایسو ، سیکرت 🔥نویسنده: رز🌹 🔥خلاصه: بعد از اینکه شیطان از بهشت شوت میشه بیرون ، با غصه عقده ی فراوان جهنم رو میسازه و تصمیم میگیره وقتی آخر دنیا شد یه مهمونی خی...