"1: شروع کارهای ناهنجار"

811 117 202
                                    

لوک:
آب دهنمو قورت دادم و پتو رو محکم تو بغلم فشار دادم ولی وقتی فهمیدم افاقه نمیکنه اهمیتی ندادم که اون پتو چند ماه شسته نشده و توی دهنم بردمش و دندونامو بهش فشار دادم. حس کردم با اینکار حداقل میتونم از لرزشم جلوگیری کنم. اما حتی اگه میتونستم جلوی لرزشمو هم بگیرم، هیچ ایده ای نداشتم که خشکی گلومو که از صبح تا حالا که ساعت 8 شبه ولم نکرده، چطوری برطرف کنم چون 7 لیوان آب خورده بودم اما دو دقیقه که از آب خوردنم میگذشت، گلوم خشک میشد اونقد که به خارش میوفتاد و اگه سرفه میکردم حس پارگی گلوم و سوزشی که بعدش میگرفت روانیم میکرد

یبار دیگه گوشیمو از روی دراور کنار تخت برداشتم و چک کردم تا ببینم تکستی از مک دارم یا نه که با دیدن صفحه ی روشن گوشیم، روزنه ی امید کوچیکی تو وجودم روشن شد

اما بعد با دیدن تکست مک که گفته بود دیگه اینکارو انجام نمیده، بلافاصله حس سرگیجه ی لنتی که دیگه برام تکراری شده بود سراغم اومد

گوشی و روی دراور هل دادم و با کمک گرفتن از تاج تخت، خودمو بالا کشیدم و از جام بلند شدم
برای صد و چندمین بار تو اون روز آب دهنمو قورت دادم تا سرفه نکنم و بافت کوتاه مشکیِ سوییشرت مانندمو روی تیشرت نازکی که تنم بود پوشیدم

با وجود سیاهی وحشتناکی که جلوی دیدم و میگرفت، لحظه ای صبر نکردم تا حالم بهتر بشه و بدون برداشتن گوشیم، از خونه بیرون زدم و کلید و کورکورانه توی جیب جینم جا دادم

کم کم که دیدم واضح میشد متوجه ی خراشیدگی کوچیک روی انگشت اشاره م شدم، نفسمو بیرون دادم و دستامو توی جیبم فرو بردم و کلید و لمس کردم

نمیدونستم دقیقا باید کجا برم تنها چیزی که ازش خبر داشتم وجود چندتا گی بار و استریپ کلاب نزدیک خونه م بود
البته اگه آدرس دقیق همونارو هم یادم مونده باشه!

قدمامو آهسته تر کردم وقتی به ورودی کلابی رسیدم که سردرش با نئون لایت نوشته شده بود "Rude boy"
در بزرگ و آهنی که چرم قرمز پوشیده شده بود و هل دادم و با قدمای سست وارد کلاب شدم. خب معمولا اینجور جاها کسی به کسی دقت نمیکنه چون همه مشغول کارای جذابتری ان ولی رنگ صورتم و قیافه ی فاکدآپم اونقدری جالب توجه بود که چند تا دختر جلوی در با تعجب بهم زل بزنن و درگوشی باهم یه چیزایی رو پچ پچ کنن.

این چیزا برام اندازه ی فاک مهم نبود، فقط اون خارشی که تو بدنم افتاده بود و نمیزاشت راحت نفس بکشم روانیم میکرد
با قدمای تند تری به سمت بارِ گوشه کلاب رفتم و آب دهنمو قورت دادم و صدامو صاف کردم تا صدایی که از هنجره م بیرون میاد خش دار نباشه یا مثل دیشب نشه که وقتی میخواستم با مک حرف بزنم کلا صدام درنیومد و اون عوضی فقط بهم خندید

لوک: هی... ساقی اینجا کیه؟
بارمن نگاه اجمالی ای بهم انداخت و به تمیز کردن میز ادامه داد. فکر کردم اون پسر مو مشکی با مژه های بلندی که داشت میتونست پرواز کنه، اگه تند تند پلک بزنه. اما سریعا سعی کردم افکارمو از چرت و پرتای ذهن افلیجم منحرف کنم چون اون موقع وقت ساختن داستانای کصشر نبود

بارمن: ته سالن
جوری جواب داد انگار دلش میخواست فقط زودتر از جلوی چشمش گم شم پس منم این لطف و در حقش کردم و هرچه سریعتر از اونجا به طرف ته سالن سیک کردم. هرچند اگه حالم بد نبود انقد اونجا میموندم تا اخر خودش فوشم بده و بعد باهم دعوامون شه... شایدم بعدش باهاش یه قرار میزاشتم چون زیادی جذاب بود

جذاب بودن اون پسره فقط یه فرضیه بود تا وقتی که رسیدم به ته سالن و اون پسره که کت جیر قرمزش با رنگ مبلی که روش نشسته بود سِت شده بود و دیدم. خب اوکی، این دیگه چیه تو این وضعیت؟
نفس عمیقی کشیدم تا خارش دماغم برطرف بشه چون خیلی وحشتناک بود که جلوی اون پسره ی سکسی خوش هیکل و دختره ی داف کنارش دستمو میکردم تو دماغم

لوک: ساقی ای تو؟
با صدای آرومی که از ته گلوم دراومد گفتم و تعجبی نداشت اگه دوباره از همون نگاها تحویل میگرفتم
اما نگاهش مثل اون بارمنه نبود... چشای فندقیش برای چندثانیه روم زوم بودن و میتونم قسم بخورم که تو چشاش یه کامپیوتر آنالیزور داشت اونجوری که نگام کرد و بعد نیشخند زد

- من ساقی کل این شهرم، ولی جنسام قیمتش بیشتر از اونین که تو بتونی بخری لیتل بوی! برو دنبال یه ساقی بهینه تر
دندونامو رو هم فشار دادم و نفس تندی کشیدم تا خارش گلوم از بین بره. باشه سر و وضعم یکم داغونه و مسلما بهم نمیخوره بچه پولدار باشم، ولی "لیتل بوی"؟!

لوک: تو چیکار به این چیزا داری؟ ده گرم کوکایین بهم بده هرچیش موند فردا شب برات میارم
لباشو به سمت پایین خم کرد و دستشو زیر چونه ش زد، انگار لب پایینش حق بالاییه رو خورده بود و دماغش اونقد کوچیک و خوش فرم بود که یه لحظه بهش حسودیم شد، منی که هرکس میدیدتم فکر میکرد دماغمو عمل کردم

- باشه پس، خوشم نمیاد زیاد بخاطرش معطل شم حواست باشه!
نفسام به شماره افتاده بودن و این واقعا اذیتم میکرد، پس به سرتکون دادن اکتفا کردم و به دیوار پشتم تکیه دادم
اون پسر دوتا انگشت کشیده شو توی دهنش برد و سوت بلندی زد، با دنبال کردن نگاهش تونستم بفهمم مخاطبش همون بارمن سگ عصاب بود

- زین بهش ده گرم کوک بده، شماره و آدرس خونشم بگیر چون قراره بقیه ی پولو فردا همین موقع بیاره. شاید نیاز باشه برای جور کردن بقیه ی پولش کارای ناهنجاری انجام بده... ولی به احتمال زیاد موفق میشه چون فیس سکسی ای داره...
و بعداز نگاهِ فوق لاشیانه ای به من، به اون بارمنه نگاه کرد و چشمک زد و باهم کوتاه خندیدن
چه جالب، همین الان کسی که روش کراش زدم بهم گفت جنده، اما حالم اونقدی داغون هست که نتونم اعتراضی کنم و جنسمو بگیرم و برم...

__________________________

میدونم کوتاه شد ولی چپتر اول بود دیگه...
نظر کلی :)؟

-MisUnderstood-[LH]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt