با بغض چشماش رو بست و سرش رو به درخت تکیه داد..پیش خودش آرزو کرد:
"ای کاش کمی از نترسی بک رو من داشتم"
مطمئن بود بیشتر جوش هایی که میزنه از استرس ها و ترس های مسخرش نشأت میگیره!
چشماش رو باز کرد...اگه دیر میکرد کای به صد و هشتاد روش سامورایی بچه دارش میکرد و کیونگسو هیچ‌وقت همچین چیزی نمیخواست!
به نامه تو دستش زل زد...فشاره انگشتاش به کاغذ تو دستش بیشتر شد...حالا چطور میخواست بره و جلو اون دختر به کای ابراز علاقه کنه؟
فقط امیدوار بود که دیگه اون دختر رو تا زمانی که زندس نبینه!
(فلش بک)
کای به کاناپه تکیه زد و با همون نیشخند ترسناکش به کیونگسو اشاره کرد تا کنارش بشینه!
پسربیچاره در حالی که حس میکرد زانوهاش مثل ژله داره میلرزه با هزاران هزار بدبختی خودش رو قانع کرد تا کنار کای بشینه!
_میتونم یه لطفی در حقت بکنم و ببخشمت کیونگ...اما در عوض ازت میخوام که بیای و جلو دوست دخترم بهم ابراز علاقه کنی!
چشمای کیونگسو به طرز ترسناکی گشاد شدن و تقریبا داد زد.
_چی؟!
کای انگشت اشارش رو به معنی ساکت باش بین لب و بینیش قرار داد و باعث شد دی او سریع با دستش جلو دهن خودش رو بگیره!
کای که حالا از ریکشن پسر کنارش خندش گرفته بود سعی کرد خودش رو جدی نشون بده!
هیچ‌وقت اون حجم از ترسویی دوکیونگسو زشت و امبل رو درک نمیکرد و همین باعث میشد بعضی از کارای پسر ریزجثه کنارش براش خنده دار بشه!
نگاهش رو از دی او گرفت و با همون لحن خونسرد ادامه داد.
__فردا با دوست دخترم قرار دارم...از دستش خسته شدم...حتی دیگه باسن سفیدش هم برام تکراری شده(وقتی این حرف رو زد متوجه شد که گونه دی او به وضوح رنگ گرفت و همین هم باعث شد پوزخندش به لباش برگرده)
_خ..خب..م..من باید چیکار کنم؟
کای لبخندی زد و دستش رو رویه موهای نرم دی او کشید و با لحن آرومی گفت:
_آفرین...کیونگسومون خیلی زود همه چیز رو میفهمه!..تو باید بیای و جلو اون بهم اعتراف کنی..خیلی سادس...خودش فکر کنه که من گیم همه چی حله!
کیونگسو آبدهنش رو قورت داد...از یه طرف نمیتونست جلو یه دختر به کیم جونگینی که اندازه تمام دنیا ازش متنفره بگه دوستت دارم و از طرفی هم نمیتونست تا کم کم یک ماه از دیدن بک محروم بمونه!
"لعنت بهت بک!..چرا بیدارم نکردی آخه؟"
لباش رو بهم فشرد و با چشمای درشتش که از پشت اون عینک درشت تر هم دیده میشدن به کای زل زد و همزمان با تکون داد سرش گفت.
YOU ARE READING
My Daddy
FanfictionName: My daddy Writer: maya^^ ژانر:روزمره،اسمات،ددی کینک،فلاف،عاشقانه💖 کاپل:چانبک / کایسو / هونهان ❌کامل شده❌ بکهیون یه منحرف کوچولو🍓 بود و با سیاستش هر چیزی که دلش میخواست رو بدست میاورد! ولی وقتی هوس یا عشق در یک نگاه اتفاق میافته بک میتونه جلو...
my Daddy prt4
Start from the beginning
