قسمت آخر (دهم): زخم هایی که به درمان احتیاج دارند

Start from the beginning
                                    

ساشا با حرص به چشم های کارول خیره شد و یکم هلش داد:
+ هان چیه؟ چته؟؟ فکر کردی اینطوری گریه کنی دلم به حالت میسوزه؟ فکر کردی داستان ما مثل همون‌ مزخرفاتیه که میبینی؟ نه! میدونی چرا؟ چون‌ هیچ داستانی درباره ی ما وجود نداره!

+ من.. من متاسفم ساشا آروم‌ باش من..

+ تو چی؟؟ انقدر گریه‌ نکن! تو مثل شخصیت‌های انیمه ای موقع حرف زدن کیوت نمیشی! تو فقط یه غول چرب و زشت و احمقی که نمیخواد بفهمه‌ هیچ اهمیتی برام نداره!

بعد از آخرین‌ جمله صدایی جز هق هق های خفه ی کارول نیومد. ساشا بعد از یه تنه به کارول از کنارش رد شد و سمت ساختمون رفت. صدای کوبیده شدن در بدن لرزون کارول رو تکون داد.
هوا به سرعت سرد شد و کارول روی زمین نشست. اشک هاش روی صورتش ریختند و باد سردی که به جای خیس اون ها خورد تا استخون های کارول رفت.
قطره های خون به خاطر سیلی دست ساشا از دماغش میریخت.
کارول تا وقتی که تئو و ریموس برای ورزش صبحگاهی بیرون نیومده بودند همونجا نشست و گریه کرد.
اون شب هیچکس کارول رو پیدا نکرد و هیچکس متوجه نشد اون توی اون ساعت ها چطوری ذره ذره، مرد.

***

دو روز بعد از جشن کلاغ های سفید | ساعت ۱۴:۰۵ | سالن غذاخوری عمارت آلفرد بلک | جلسه ی کلاغ های سفید

+ پتونیا دورسلی یا پتونیا ایوانز؛ فرزند بزرگ‌ تر خانواده ی ایوانز و خواهر لیلی ایوانز، مامور اداره ی تجسس. درحال حاضر ساکن خونه ای واقع در خیابون پنجم قفس (فیکس تاون). پتونیا دورسلی توی ماموریت دو روز پیشمون ادعا داشت که فایلی دست خواهرشه که انتشارش به تمام سوال های ما جواب میده و این حکومت رو از بین میبره. هدف ما به دست آوردن اون فایله. اگه سوالی در این مورد ندارید و با هدفمون کاملا موافق هستید و میخواید توی ماموریت شرکت کنید دستتون رو بالا ببرید.

افرادی که سر میز نشسته بودند بدون اینکه به هم‌ نگاه کنند دست هاشون رو با حالت مصممی بالا آوردند. وقتی آلفرد حضور همه رو تایید کرد فرانسیس ادامه داد:
+ تمام اعضا موافق هستند. ادامه میدیم. اول از همه باید یه نقشه ی کامل داشته باشیم. برای اینکار ما به اطلاعات کامل نیاز داریم. ساشا؟

ساشا سرش رو تکون داد و کارول سریع لپ تاپ رو وسط میز گذاشت و یه سری کاغذ روی میز پخش کرد.
ساشا توضیح داد:
+ ما یه لیست از افرادی که توی بخش لیلی ایوانز کار میکنند و احتمالا باهاش صمیمی اند داریم. نزدیک ترین فرد به اون افسر پاتر عه که میشه گفت خاطر خواهشه..

تئو با تصور جیمز پاترِ عاشق تک خندی کرد و با چشم غره ی ریگولاس سرش رو پایین انداخت.
ساشا ادامه داد:
+ غیر از جیمز پاتر و دوست صمیمیش سیریوس بلک لیلی ایوانز با کسی رابطه ی خاصی نداره.

ریموس و ریگولاس همزمان سر هاشون رو بالا آوردند و به ساشا نگاه کردند. وقتی جفتشون متوجه ی عکس العمل ناگهانی هم شدند چند ثانیه به هم خیره موندند ولی ادامه ی حرف ساشا باعث شد دوتاشون سرشون رو برگردونند و حرف زدن در این باره رو به آینده موکول کنند.
+ غیر از این مورد اطلاعات دیگه ای موجود نیست. هرکی توی اداره تجسس مشغول به کار میشه کل گذشته اش پاک میشه. فقط سرور های سازمان بهشون دسترسی دارند و هک اونجا بی عقلی محضه. میتونند راحت پیدامون کنند و اتفاقات بعدش اصلا خوشایند نیست.

The White RavensWhere stories live. Discover now