قسمت دوم: برای خود خانه ای پیدا میکنیم

335 45 0
                                    

"قانون، باید اجرا شه." این قانون اوله.
زندگی مزخرفه. در یک کلمه.
درست وقتی که فکر میکردم مجوز زندگی توی شهر های معمولی رو میگیرم زندگیم خراب شد. فقط با اختلاف دو روز، شانس بودن توی شهر، کنار سیریوس رو از دست دادم.
همین کافیه تا بتونم سال ها افسرده باشم. حالا اطلاعاتی که از بقیه میگرفتیم به نظرم ترسناک میاند.
مردم میگفتند فیکس تاون ( fix town ) یه شهر داغونه. میگفتند اونجا مردم سر آب و غذا دعوا دارند. کسی به ظاهرش اهمیت نمیده. همه فقط میخواند زنده بمونند. میگفتند اونجا ویروس های مختلفی هست، اگه از این نمیری ویروس بعدی حتما تورو میکشه. میگفتند‌اونجا اسمش فیکس سیتی عه چون قراره باعث شه آدم هایی که شانس زیباتر شدن رو دارند زیبا شند و به شهر برگردند ولی هیچکس سالم از‌اون‌جا برنگشته.
و این تصویر سیاه تمام زمانی که مثل مرده ها روی تخت نشسته بودم و به چمدون بسته شده‌ام نگاه میکردم جلوی چشم هام بود. سیریوس کمکم کرد دوباره دوش بگیرم و غذا بخورم. بعد پاکت سیگارش رو برداشت و از خونه بیرون رفت تا از بانک برام پول بگیره. البته بعد از اینکه یه دعوای حسابی سر این داشتیم که سیریوس میخواست فرار کنیم ولی من به هیچ وجه راضی نمیشدم سیریوس آینده اش رو به خاطر من به خطر بندازه. آخرش با این حرف که چند روزی اون جا میمونم تا زخم هام خوب بشه و دوباره تست میدم و برمیگردم پیشش راضیش کردم.
دستام رو روی صورتم کشیدم و انگشتام رو بین موهام بردم.
اونجا باید چیکار کنم.. اگه تا شب کامل شدن ماه نتونستم برگردم چی؟ حتی معجون هام هم تموم شده. اگه نتونم خودم رو کنترل کنم، اگه همه بفهمند من یه گرگینه ی لعنتیم چی؟ واقعا فکر میکردم بعد از ۱۹ سال بالاخره میتونم با دوست پسرم اونطوری که دوست دارم زندگی کنم. این ماجراهای خسته کننده قرار نیست تموم بشند؟

+ ریم؟

نفس کوتاهی کشیدم و سرم رو بالا اوردم

_توی اتاقم.

صدای قدم هاش نزدیک تر شد. نور سالن با باز تر شدن در توی اتاق تاریکمون تابید. پلاستیکی رو کنارم انداخت و پشت سرم نشست و بعد فقط دست های قویش رو حس کردم که دور کمرم حلقه شده بود و لب هاش که شونه هام رو با بوسه هاش گرم میکرد و بوی سیگارش.
_ خیلی کشیدی. بوش میاد.

+ لازم داشتم.

_ زود برمیگردم خب؟

برگشتم و توی بغلش فرو رفتم. صورتم رو روبه روش صورتش نگه داشتم و دوباره اطمینان دادم:
_ زود میام. زودِ زودِ زود. قول میدم.

+ مطمئن باشم؟

" نه"
_ مطمئن باش.

مطمئن نبودم. مطمئن نبود. باور نداشتم. باور نکرد.
هیچ کدوممون باور نمیکردیم. ما عاشق همیم و چیزی که ماهارو از هم جدا کنه رو نه باور میکنیم نه درک.

+ ریموس..

_ هوم؟

+ I got a young heart
And it's wild and free
And i don't know where it starts
But it ends with you and me
( من یه قلب جوون دارم
و این وحشی و آزاده
و من نمیدونم این کجا شروع شد
ولی این با من و تو تموم میشه)

The White RavensWhere stories live. Discover now