part23,24,lastpart,s2

Start from the beginning
                                        

جونگ‌کوک دست هاش رو دور شونه پسر حلقه کرد و گفت:

+درسته شاید اگه اون مشت رو نمی‌زدی تا اینجا پیش نمی‌رفتیم پس ازت ممنونم که اون مشت و زدی و میخوام بدونی هروقت که بخوای صورت من پذیرای دست های جذابته

-اخ....اییی

جونگ‌کوک ترسیده نگاهی به صورت مچاله از درد پسر انداخت.

+چت شد جیمین خوبی؟

-چیزی نیست درد های همیشگیه از صبح  اینطوریم اما نگران نباش فکر کنم طبیعیه

یک ثانیه از حرف پسر گذشت که داد بلندش به هوا رفت و لحظه ای بعد خیسی رو بین پاهاش حس کرد

ـ جونگ..کوک...پسرمون.....یکاری بکن

جونگ‌کوک اب دهنش رو قورت داد و سعی کرد به خودش بیاد بعد سریع وارد عمل شد و یونگی رو برای کمک صدا کرد.

سر پسر کوچولوش رو به سینه‌ش نزدیک تا شیر بخوره همون لحظه جونگ‌کوک با خوشحالی وارد اتاق شد.
+سلام به بارون کوچولوم و جوجه کوچولوی بغلیش

جیمین چشمی برای الفا چرخوند و گفت:

-من با این هیکلم و یه بچه توی بغلم کجام کوچولوعه

جونگ‌کوک نگاهی به چهره امگا انداخت بعد دستش رو روی قلبش گذاشت و گفت:

+خدای من اون چشم های لعنتیتو اینقدر گرد نکن میام میخورمتا جئون جیمین اصلا میدونی با اون چشم های درشت و ستاره بارونت چه بلایی سر قلبم میاره توله

جیمین با عشوه موهاش رو پشت گوشش زد و گفت:
-اره میدونم که هرروز باعث میشم بیشتر از روز قبل عاشقم بشی
جونگ‌کوک خنده ای به خودشیفتگیه امگا کرد بعد جلو رفت بوسه ای به سر پسر کوچولوش زد و گفت:

پسر کوچولو با حس رایحه پدرش دست از خوردن کشید و تکونی توی جاش خورد:

جیمین خنده ای کرد و وقتی بی میلی مینهو رو دید اون رو از سینه‌ش فاصله داد و به جونگ‌کوک اشاره کرد تا کنار بره بعد مینهو رو اروم روی تخت گذاشت.

لحظه ای بعد صدای گریه های سولی توی خونه پیچید نوزاد شش ماهه با گریه هاش خونه رو روی سرش گذاشته بود .

+خدای من این بچه به کی رفته اینقدر جیغ جیغوعه

-احتمالا به تهیونگ چون یونگی هیونگ خیلی ادم ارومیه

جیمین با شنیدن صدای تلفنش توجهش رو از مینهو و جفتش گرفت و بلند شد تلفنش رو برداشت با دیدن اسم شخصی که براش پیام داده بود، متعجب شد سریع با کنجکاوی وارد شد و دید که یک پیام ویدئوییه نگاهش رو به جونگ‌کوک که منتظر نگاهش می‌کرد داد و گفت:

-یه ویدئو از طرف جونگهیونه

+میخوای ببینیش؟

-پایینش نوشته که توی این ویدئو درمورد رابطه‌ش با پدر واقعیم گفته،فکر کنم بخوام ببینمش

 grumpy alphaWhere stories live. Discover now