وقتی به خونه رسیدن جونگکوک با کمک تهیونگ به اتاقش رفت و سعی کرد استراحت کنه و از برادرش خواست تا تنهاش بذاره.
خودشم نمیدونست چند ساعت گذشته اما توانش رو نداشت که از فکر پارک جیمین بیرون بیاد با یادآوریه ساعتی که توی کمر پسر زده بود؛ هوفی کشید برای بار هزارم خودش رو به خاطر از دست دادن کنترلش لعنت کرد.
از این وجهش که نمیتونست عصبانیتش رو کنترل کنه متنفر بود؛ اما نمیشد کاریش کرد چون دیگه اتفاقایی که نباید افتاده بود اون فقط باید تمرکزش رو میذاشت روی اینکه پاپاش بویی از این قضایا نبره. چون، به خاطر گذشته درخشان جونگکوک به شدت روی کارهاش حساس بود. چرا که اون امگا از بچگیش تا الان که یک مرد بالغ شده بود عادت داشت سرکشی کنه، دردسر درست کنه، مدام والدینش رو توی دردسر بندازه.
خسته از فکرهای بی سر و تهش سعی کرد بخوابه چون بهترین راه فرار از فکرهای بی نتیجه همین بود پس پلکهاش رو روی هم گذاشت و کم کم خوابش برد.
با سردرد مزخرفی از خواب بیدار شد و کش و قوصی به بدنش داد دستش رو دراز کرد و تلفنش که برای بار سوم توی اونروز داشت زنگ میخورد رو برداشت و با خستگی گفت:
_پس تو کدوم قبرستونی هستی؟
جیم اخمهاش رو توی هم کشید و روی تخت نیم خیز شد.
_چی زر میزنی سر صبحی خونم دیگه.
اون وو از پشت خط حرصی خندید و گفت:
_سر صبح؟شوخی میکنی دیگه؟امگای خنگ ساعت دو بعد از ظهره یادت رفته امروز قرار داشتیم ساعت ۱۲ بریم دانشگاه تا برنامه کارآموزیمونو بگیریم؟
جیمین با یادآوریه قرارشون که با خوابیدن حالا دیگه بهم خورده بود با کف دست به پیشونیش زد و گفت
_سر صبح؟شوخی میکنی دیگه؟امگای خنگ ساعت دو بعد از ظهره یادت رفته امروز قرار داشتیم ساعت ۱۲ بریم دانشگاه تا برنامه کارآموزیمونو بگیریم؟
جیمین با یادآوریه قرارشون که با خوابیدن حالا دیگه بهم خورده بود با کف دست به پیشونیش زد و گفت:
_آیش ببخشید یادم نبود اصلا دیشب شب سختی داشتم بخاطره همین خوابم برده بود تو الان رفتی دانشگاه؟
اون وو آهی کشید و گفت:
_اره الان اونجام توی محوطه نشستم برنامم رفتم گرفتم.
جیمین ملحفه رو از روی خودش پس زد و سعی کرد توجهی به درد پاش نکنه و از روی تخت بلند بشه.
_خوب چیشد کجا باید دورتو بگذرونی؟
اون وو انگار که از پشت خط جیمین میتونه ببینتش شونه ای بالا انداخت و گفت:
_یه آتلیه معمولیه که با توجه به نمرات درخشانم انتطارش رو داشتم اما فکر کنم تو بخاطره نمرات بالات یجای خوب افتاده باشی.
YOU ARE READING
grumpy alpha
Fanfiction🚫این فیکشن در دو ورژن جیکوک و کوکمین اپ میشود🚫 🥇#امگاورس 🥇#امپرگ چی میشه که جئون جونگکوک رییس شرکت JJK که به مغرور بودن و زیبایش بلند آوازس با پارک جیمین تصادف کنه و طی اون درگیری اتفاقی که نباید بیوفته و جونگکوگ همونجا با خودش عهد میبنده...
